عاشق

به نام خالق شقایق گل همیشه عاشق

الان داشتم به لینک های وب نگاه میکردم یاد دوستای قدیم که الان خیلی هاشون نمی نویسن افتادم مثال دختران پاییز و پسرک تنها و....

بعد اومدم رو تاریخ وبلاگ خودم یعنی 22 شهریور 1389

اولین نوشته هام برای عشقم

وای چه روزایی بود

دوستش داشتم وبراش مینوشتم بدون اینکه خودش بدونه

ولی حالا چی

با اینکه این مدت کنارم بود واز همه چیم خبر داره

از دلم و از دلیل بودنم

ولی داره اینجوری پا رو قلبم میزاره

اخ ای خدا چی بگم راضیم به رضای تو و امیدوارم بازم برگرده

| دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,| 1:53 | مرتضی|

به نام خدایی که عشق رو افرید

حالم خیلی گرفته هرچی به سال جدید نزدیکتر میشیم حالم بدتر میشه.

اخه اصلا دلم نمیخواد با نبودن الهه عشقم بهار رو ببینم

خدایا خیلی نامرده اخه مگه بهش چه بدی کردم که اون داره اینجوری قلبم رو میشکنه

مگه غیر از دوست داشتنش کاری کردم که داره داغونم میکنه

اخه خدا دلم خیلی ازش گرفته

اون که دید چقدر دوستش دارم

اون که دید بدون اون نمیتونم

اون که دید تحمل شکستن ندارم

پس چرا شکست

پس چرا کنارم بود و بعد از پشت بهم خنجر زد

 من که بهش گفته بودم تحمل هرچیز رو دارم ولی تحمل دوری اون رو ندارم

بهش گفته بودم از همه بدی دیدم ولی تحمل بدی دیدن از اون رو ندارم

بهش گفته بودم اگه دوستم داری کنارم باش

گفته بودم اگه ازته دلت دوستم داری بهم جواب بده

گفته بودم قرار بشی همه دنیام پس از ته دلت بهم جواب بده

چند بار اینا رو گفتم بهش

چند بار زندگیم رو براش توضیح دادم

چند بار

چند بار

پس چرا با هام داره این کار رو میکنه

اون که همه چی رو میدونست

پس

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا کمکم کن

التماس دعا دوستان

یا علی

| دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,| 1:12 | مرتضی|

زمان ! به من آموخت که :

دست دادن معنی رفاقت نیست ... 

بوسیدن قول ماندن نیست ...

و

عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ...

| یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,| 1:26 | مرتضی|

به نام تنها یاور بی کسی های انسان

سلام به همه شما که عاشقین

همه شما که دلتون رو به یکی دادین .

امیدوارم هیچ وقت عشقتون دلتون رو نشکنه . خیلی سخته که دلتون توسط عشقتون بشکنه اونم بعد از یک سال وسه ماه زندگی کنار هم اونم وقتی دل به بودنش بستی و تمام دنیات رو رو کنار اون بودن برنامه ریزی کرده باشی. خیلی سخته کسی که تو بغلت بوده و میگفته دوستت داره حالا یک دفعه تو روت وایسته بگه دوست نداره و اصلا تو رو نمیخواسته.

خیلی سخته بگه بهت دروغ میگفته دوستت داره

نمیدونین چه حالی دارم.

دارم دیوونه میشم. اخه الان دو هفته که حتی تلفن هام رو هم جواب نمیده . گوشیش خاموش پای تلفنم نمیاد. بریدم حس کسی رو دارم که وسط در یا یک دفعه زیر پاش خالی میشه و فقط دورش جز دنیای اب هیچی نیست که بهش تکیه کنه جز خدا. منم تو این دنیا تنها شدم انگار اخه همه کسم رو کرده بودم مهتابم از همه چیز بریده بودم از دوستام و از فامیلم و بچه های اطرافم از همه این رو نمیگم که سرش منت بزارم من با افتخار این کار رو کردم چون برام ارزشش رو داشت و هیچ وقت فکر نمیکردم همچین روزی بیاد.

حالا تنهای تنها من موندم و خدا و این وب وغم نبودنش کنارم.

هرکی رسید و فهمید چی شده گفت ناراحت نباش برمیگرده.

همه به کنایه گفتن تقصیر خودته خیلی بهش بها دادی خیلی بردیش بالا کفتن توجه زیاذ و محبت های زیادت باعث شد فکر کنه ازت سره فکر کنه تو چیزی ازش کمتری .و خیلی حرفای دیگه.

ولی هیچکس نمیدونه که تو دل من چی میگذره.

میگن اروم باش ولی نمیگن چه جوری باید اروم باشم وقتی همه چیزم رو از دست دادم.

میگن بهش فکر نکن ولی نمیگن چه جوری فراموشش کنم . هنوزم وقتی سرم رو رو بالشتم میزارم یوش رو حس میکنم .هنوزم وقتی اسمش میاد دلم میریزه.

میگن نگران نباش و روحیه داشته باش ولی نمیدونن که وقتی یک دختر و پسر که باهم هستن از کنارم رد میشن چه حالی بهم دست میده و یادش میفتم.

اخه نمیگن چه جوری کسی که باهاش این مدت زندگی کردم و نفسام رو با نفساش تنظیم کرده بودم . شبا و تا نمیخوابید خوابم نمیبرد رو فراموش کنم

نمیگن چه جوری فراموشش کنم وقتی دنیا رو باهاش داشتم وقتی کسی بود که شبا تو بغلش ارامش میگرفتم و تا سرش رو رو سینم و دستم نمیزاشت خوابم نمیبرد .

چه جوری فراموش کنم شبایی که خواب بود من بیدار میشدم چشماش رو میبوسیدم حالا چه جوری فراموش کنمش.

دلم میخواد داد بزنم

اخه مگه چیکار کرده بودم که یک شبه حرفاش و کاراش عوض شد

کسی که تو بغلم میخوابید و میگفت عاشقمه حالا بیاد میگه از اول نمیخواسته

اخه مگه میشه ؟

شما بگین من که دارم دیوونه میشم

اخه مگه میشه

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خسته شدم.

خدایا اگه میخوای ازم بگیریش اول جونم رو بگیر اول جونم رو بگیر تو رو به ابروی ایه های قران یا بهم برش گردون یا جونم رو بگیر.

خدایا التماست میکنم تو این دنیا بدون مهتاب نگه ندارم اگه قراره اون کنارم نباسه وازم جداشه پس جونم رو بگیر چون نه بدون اون میتونم باشم نه دوست دارم با ابروی خانوادم بازی کنم

خدایا من اشتباه و گناه زیاد داشتم ولی شاهد باش از همه گناهام توبه کردم و طلب امرزش میکنم.

پس خدایا به ابروی پیامبرت قسم ببخش و ابروی من ونبر وزندگیم رو بهم برگردون

خدایا کمکم کن

دوستای خوبم که این وب رو میخونین برام خیلی دعا کنین

التماس دعا و یا علی

| یک شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,| 23:2 | مرتضی|


 

 

نمیشه غصـه ما رو ، یه لـحظه تنها بزاره

نمیشه این قافـله ما رو تو خواب جـا بذاره

 

 

 

دلــــــم از اون دلای قدیمیه ، از اون دلاست  

که میخواد عاشـــق که شد پا روی دنیا بذاره

دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو

 

 

 

ببره از این جا و اون ور ابرا بذاره 

 

 

 

من میخوام تا آخر دنیا تماشات بکنم

 

 

 

اگه زندگی برام چشم تماشا بذاره

 

 

 

بی تو دنیا نمی ارزه ، تو با من باش و بزار

همه دنیا منو تنها بذاره ، همییشه تنها بذاره...


| پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,| 23:49 | مرتضی|

یک احساس زیبا
صادقانه میگویم حرف دلی بی ریا
بی بهانه میگویم مثل آنها ، همان قلبهای بی وفا ، بی وفایی نمیکنم
عاشقانه میگویم عشق من دوستت دارم
صادقانه گفتی دوستم داری ، عاشقانه عشق تو را باور کردم
از من خواستی تنها با تو باشم ، با احترام قلب تنهایم را به تو تقدیم کردم
گقتم این قلب مال تو ، همیشه وفادار تو ، هرگاه خواستی بگو تا شود فدای تو
از من خواستی به کسی جز تو دل نبندم ، میترسیدی روزی تو را ترک کنم
شاخه گل زیبای من ، پر پر نمیشوی هیچگاه در قلب من ، به عشق پاکمان قسم تنها تو می مانی تا ابد در دل من
هیچگاه نمیگذارم دلتنگم شوی ، همیشه در دلت خواهم ماند ، هیچگاه نمیگذارم دلگیر شوی همیشه در کنارت هستم ،هم با تو درد دل میکنم ، هم میشنوم درد دلهایت را…
دوباره میرسیم به آن احساس زیبا ، همان حرف صادقانه ، همان حرف دل بی ریا
همان کلام عاشقانه ، همان احساسی که تنها نسبت به تو دارم ، آری عزیزم خیلی دوستت دارم
گفتی دلت میخواهد همیشه در کنارم باشی، آرزو داری سرت را بر روی شانه هایم بگذاری و آرام بخوابی ، بیا عزیزم که من نیز بی قرارم ، آرزو دارم در کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم…

| دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,| 20:18 | مرتضی|

ای همه آرامشم از تو ،پریشانت نبینم..

 

چون شب خاکستری، سر درگریبانت نبینم

 

    ای تو در چشمان من،یک پنجره لبخند و شادی..

 

    در میان کوچه ها افتان وخیزانت نبینم

 

برگرد عزیزم

| دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,| 21:12 | مرتضی|

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

| دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,| 21:2 | مرتضی|

دوست دارم به حدی که خدا می داند /

این گفته فقط باد صبا می داند /

مهرت ای لیلا زمانی ز دلم پاک شود /

که همه پیکر من زیر زمین خاک شود .

| 13 آذر 1389برچسب:,| 23:55 | مرتضی|

چه سخته......

چه سخته که کسی رو دوست داشته باشی ولی اون ندونه

جه سخته کسی که دوسش داره نزدیک باشه نتونی بهش بگی دوسش داری

چه سخت بدونی اگه این بار نگی دوسش داری شاید بره ودیگه فرصت نکنی بهش بگی دوسش داری

چه سخته عشقت کنارت باشه بهش نگاه کنی ولی بترسی تو چشماش خیره بشی بترسی چون احساس می کنی شاید از چشات غمت رو بخونه.

چه سخته که بترسی که اگه بدونه شاید بزاره  برای همیشه بره

خیلی سخته خیلی

مبدونین الان که این رو دارم مینویسم مهتاب(الهه عشقم) تو اون اتاق نشسته.داره قلبم وا میسته کلمه هاتو ذهنم بهم ریخته تمام بدنم سست شده صفحه کلید لپ تاپ خیس اب شده از اشک وعرق هام میدونیین میترسم دوباره برم اون اتاق میترسم جلوی همه بزنم زیر گریه میترسم کم بیارم .

خدایا کمکم کن کمک کن

ای دوستایی که این متن رو می خونین برام دعا کنید

| 9 آذر 1389برچسب:,| 18:21 | مرتضی|

سلام اومدم یک چیزی بگم برم

اونم اینه که داره قلبم میاد تو دهنم

چرا؟؟؟؟

خوب بعد میگم


| 9 آذر 1389برچسب:,| 15:30 | مرتضی|

میدونی من بین الف تا ی قرار دارم.

  مثل " ب " برات میمیرم،

مثل " د " دوستت دارم،

مثل " ع " عا شقت میشوم،

مثل " م " منتظر می مونم تا....

یه روز مثل " ی " یارت بشم.

| 8 آذر 1389برچسب:,| 22:20 | مرتضی|

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باش

 

| 3 آذر 1389برچسب:,| 19:26 | مرتضی|

 

 

روزهای پر از دلواپسی


 

 


 

      ساعت ها غرق در لحظه های بی کسی


 

 


 

          چشم ها همه منتظر فریادرسی


 

 


 

             هر نفس حبس در گوشه ی دنج قفسی


 

 


 

فقط می دانم!


 

             یک روز از جاده های انتظار می رسی

| 2 آذر 1389برچسب:,| 19:19 | مرتضی|

love.jpg

باز امشب میان واژه ها انگار

درگیرم

من از این واژه های تلخ و تکراری

دلگیرم

شب رویا و کابوسش

تن تب دار و درمانش

طلوع صبح و بیداری

من و تکرار تنهایی

هوای تازه و نم دار

شکایت های بس غم دار

دل بی تاب یک عاشق

نوای ناله های دل

کبوترهای آزادش

رها،در اوج،بر بامش

من و این زورق تنها

تو و این ناخدایی ها

حضور تازه ی فانوس

و قلبم با غمت مأنوس

سخن از آرزوهایم

نهان در قلب ،رویایم

هوای دیدنت در دل

امید ِعاشق بیدل

دوباره بیقراریهای یک نامه

دوباره این من ِ درگیر یک ناله

و باز هم انتهای شب...

سکوت سرد و اجباری

خداحافظ

و دلداری

امیدم، بودن ِ فردا

بهانه

خواب و یک رویا

| 2 آذر 1389برچسب:,| 19:11 | مرتضی|

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم

 

 

 

قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم

 

 

 

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست

 

 

 

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند

 

 

 

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است

 

 

 

درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند

 

 

 

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.

 

 

 

 

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.

| 1 آذر 1389برچسب:,| 20:16 | مرتضی|

هر کی عاقله ، غمی داره

روزگار درهمی داره

عاشق نشدی تا بدونی ،‌ دیوونگی عالمی دارد

| 1 آذر 1389برچسب:,| 20:13 | مرتضی|

1 _ اگر سلطنت بلد نباشم .سلطنت نمیکنم...اگر زندگی بلد نباشم زندگی نمی کنم ...اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطر تو یاد میگیرم

| 1 آذر 1389برچسب:,| 20:7 | مرتضی|

تويي عاشقترين تنهاي دنيا ............. منم خسته ترين مغموم دنيا
تويي صادقترين حرف رو لبها ............. منم غمگين ترين راز تو دلها
تويي زيبا طلوع صبح فردا ...............منم اينجا غروبي مثل شبها
تويي همچون قناري شاد و شيدا ...... منم مثل كلاغي رو درختا
تويي آشفته دل مغرور و رعنا............. منم همراز و همراه يه رويا
تويي عشق و محبت توي قلبها...........منم ديوونه مثل موج دريا
تويي تنها تويي ياد غريبها..................منم فرياد بي پايان غمها
تويي شاخه گل سرخ صدفها...............منم تنها شقايق توي صحرا
تويي آب زلال اشك چشمها................منم مرداب سرد توي دشتها
تويي عاشقترين تنهاي دنيا.................منم خسته ترين مغموم دنيا

دوستت دارم

    حتي اگر قرار باشد

                 شبي بي چراغ، در حسرت يافتنت

 

       تمام پس كوچه ها را

                  زير باران، قدم بزنم.

| 1 آذر 1389برچسب:,| 20:1 | مرتضی|

                                          بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

                                           بگذار تا بنوشمت ای چشمه‌ی شراب

                                           بیمار خنده‌های تو‌ام بیشتر بخند

                                            خورشید آرزوی منی گرم‌تر بتاب    

| 29 آبان 1389برچسب:,| 22:12 | مرتضی|

گل من، تازه بمون

   نفس ام پیشکش تو 

      جای من زنده بمون

           باغ دل بی تو خزون

               موندنی باش مهربون

                     مهربون گلم:

                            غزل و قافیه بی تو

                                 همه رنگه انتظاره

                                    موندنی باشی همیشه   

                                           نوگلم بی تو خزونه  ...          

 

 

| 29 آبان 1389برچسب:,| 22:11 | مرتضی|

افسوس...

آيا چه كس تو را

از مهربان شدن با من

مايوس ميكند؟!...

 چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم

خانه اش ويران باد

باران زندگیم

عشق بزرگم

تنها مونس تنهاییم

 همدم غصه هام

 سنگ صبورم

امید زندگیم

نور وجودم

با تمام وجود میپرستمت

| 29 آبان 1389برچسب:,| 22:7 | مرتضی|

لعنت ب عشق به عاشقی لعنت به این بخت سیاه

سلام دوستای خوبم امروز می خوام براتون درباره عشق وعاشقی صحبت کنم.

عشق عاشقی .برای مردم تعریف های متفاوتی داره.

یک گروه عشق رو فقط مخصوص خدا میدونن یعنی تنها معشوق رو فقط خدا میدونن و عشق به غیر خدا براشون معنا نداره.

گروهی دیگر عشق رو  تنها مایع گناه میدونن واون رو وسیله ای برای وسوسه های شیطان میدونن

گروهی دیگر عشق رو به دو دسته عشق حقیقی و عشق زمینی تقسیم میکنن و هرکدوم رو در جایگاه خود مقدس و پاک میدون این گروه عشق حقیقی رو عشق به خدا وعشق زمینی رو عشق به جنس مخالف(پدر مادر.همسر.فرزند)میدونن . که من با این گروه موافقم وباکمی تبصره جزئی از این گروه هستم.

تبصره ای که من میزارم اینه که عشق حقیقی و عشق زمینی جدا از هم نیستن بلکه این دو مکمل هم هستن یعنی عشق به خدا باعث عشق به غیر خدا  میشه ویک عشق واقعی به غیر خدا باعث افزایش هرچه بیشتر عشق به خدا میشه. من معتقدم عشق به یک شخص  باعث میشه انسان دست ازکارهای اشتباه خود برداشته وخود رو بیشتر از پیش به کارهای خوب وشایسته نزدیک کنه که این ممکن نیست مگر با عشق به خدا.(مثل اتفاقی که داره برای من می افتد و افتاده)

خوب  یک گروه هم عشق رو فقط وفقط وسیله ای برای خوش گذرانی قرار میدن که به این عشق نمیگن میگن دروغ.

خوب حالا شما جزو کدام گروه هستین؟؟؟

 

| 28 آبان 1389برچسب:,| 19:35 | مرتضی|

زندگی پژمردن یک برگ نیست بوسه ای در کوچه های مرگ نیست

 زندگی یعنی ترحم داشتن با شقایقها تفاهم داشتن

| 27 آبان 1389برچسب:,| 10:58 | مرتضی|

سلام خدا جون

خدایا اگه نمیخوای من بهش برسم چرا عاشقم کردی چرا تمام وجودم رو از اون لبریز کردی چرا مهتاب رو کردی تمام لحطه هام چرا اون رو جلوی رام گذاشتی چرا کاری کردی که نگام از نگاه یک پسر عمه به نگاه یک عاشق نسبت به مهتاب تغییر کنه چرا چرا چرا

خدا جوابم رو بده

خداجون خیلی خسته شدم

خدا جون فکر مهتاب باعث شده از همه دور بشم.وفقط اون رو احساس کنم.

خدا جون خودت شاهدی که عشق به مهتاب باعث شده کمتر خطا کنم کمتر گناه کنم.

خودت شاهدی که من بخاطر رسیدن بهش هرکاری میکنم.شاهدی که من دیگه مرتضی سابق نیستم دیکه اون مرتضی پر اشتباه و گناه نیستم .نمیگم گناه نمیکنم ولی میدونی که از کجا به کجا رسوندم

خدا جونم به حرمت این روزای قشنگ کاری کن که هرچی زودر به مهتابم برسم کاری کن من تو قلب قشنگش جا بگیرم خدا خدا خداجون نمیخوام که دوباره بشم همون ادم سابق پس مهتاب رو همسفر من کن خدای خوبم خیلی دوست دارم

| 27 آبان 1389برچسب:,| 10:48 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای خوبم.

امروز باز دلم گرفته. حال و حوصله ندارم. میدونیین دیروز بابا مامان رفتن شهرستان ولی من نرفتم چون اصلا حالی برای رفتن نداشتم نه حال داشتم نه دلیل. میرفتم که چی بشه. وقتی میرم به جز غم چیزی دیگه ای برام نداره . وقتی میبینم همه هستن .همه دور هم هرکی با اونی که دوسش داره هست حسودیم میشه.اعصابم بهم میریزه.

من حسود نیستم ولی توی این یک مورد نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم.بچه ها نمیدونین چقدر دلم برای مهتاب تنگ شده.چقدر دلم میخواست الان کنارم بود ومیتونستم حرف دلم رو بهش بزنم.خیلی دوسش دارم .

دوستای گلم برام دعا کنین

| 27 آبان 1389برچسب:,| 9:44 | مرتضی|

ای خدا من به کس کار ندارم ولی

از همه زخم خوردن شده کارم.

یک بهونه برای خوندن و بودن ندارم

تو گلوم پر از غمه

هوای موندن ندارم.

| 27 آبان 1389برچسب:,| 1:32 | مرتضی|

به نام خالق عشق
از هر کي پرسيدم عاشق واقعي کيست؟! گفت : عاشق واقعي کسي است که واسه ديدن و شنيدن صداي معشوق لحظه شماري کند، هميشه بخواد با اون باشه و هر لحظه دلتنگش بشه !اما به نظر من عاشق واقعي کسيه که فقط خوشبختي معشوقش رو بخواد ، و هيچ وقت ادعا نداشته باشه که اون  فقط مال خودشه . عاشق واقعي کسيه که معشوقش توي خونه قلبش باشه نه خونه ي واقعي ، تصويرش هميشه تو شبکيه ي ذهنش حک شده باشه نه شبکيه ي چشمش ، صداش هميشه پرده ي ذهنش رو به ارتعاش در بياره نه پرده ي گوششو ، هميشه و هر لحظه به يادش زندگي کنه نه اينکه فقط باهاش باشه. عاشق واقعي کسيه که ظاهر معشوقش رو نخواد ، باطن معشوقو بخواد . عاشق يه تصوير و يه نقاشي نباشه ، عاشق طنين صداي معشوق نباشه ، بلکه بايد عاشق فکرش ، قلبش و ادبو معرفت او باشد....

حالا اونايي که ادعا مي کنن عاشقند ببينيد اين چيزها رو در خودتون مي بينيد ، يه عاشق واقعي هستين و هيچ کي نمي تونه منکر اين حقيقت باشه




 

| 26 آبان 1389برچسب:,| 21:33 | مرتضی|

| 26 آبان 1389برچسب:,| 21:16 | مرتضی|

دلم همچو آسمان،پر از ابرهای بارانیست، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند....

| 26 آبان 1389برچسب:,| 20:37 | مرتضی|

براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
| 24 آبان 1389برچسب:,| 17:52 | مرتضی|

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

| 24 آبان 1389برچسب:,| 17:48 | مرتضی|

انکه چشمان تو را اینهمه زیبا

میکرد کاش از روزازل فکر دل ما

میکرد تقدیم به تمام زندگیم

 

(مهتاب)

 

| 23 آبان 1389برچسب:,| 22:32 | مرتضی|

گریه هایم بی صداست

 عشق من بی انتهاست

ردپای اشک هایم را بگیر تابدانی خانه عاشق کجاست

| 23 آبان 1389برچسب:,| 19:42 | مرتضی|

توی دنیا دو تا نابینا می‌شناسم،



یکی تو که هیچ موقع عشقم رو ندیدی،



یکی من که کسی رو
جز تو ندیدم

| 22 آبان 1389برچسب:,| 20:46 | مرتضی|

گل سرخ را دوست دارم چون رنگ خونه . خون را دوست دارم چون در رگ.جاریست .                                                                                                           رگ را دوست دارم چون به قلب راه داره . قلب را دوست دارم چون جایگاه توست .

| 22 آبان 1389برچسب:,| 20:43 | مرتضی|

تویی عاشقترین تنهای دنیا ............. منم خسته ترین مغموم دنیا
تویی صادقترین حرف رو لبها ............. منم غمگین ترین راز تو دلها
تویی زیبا طلوع صبح فردا ...............منم اینجا غروبی مثل شبها
تویی همچون قناری شاد و شیدا ...... منم مثل کلاغی رو درختا
تویی آشفته دل مغرور و رعنا............. منم همراز و همراه یه رویا
تویی عشق و محبت توی قلبها...........منم دیوونه مثل موج دریا
تویی تنها تویی یاد غریبها..................منم فریاد بی پایان غمها
تویی شاخه گل سرخ صدفها...............منم تنها شقایق توی صحرا
تویی آب زلال اشک چشمها................منم مرداب سرد توی دشتها
تویی عاشقترین تنهای دنیا.................منم خسته ترین مغموم دنیا


| 22 آبان 1389برچسب:,| 20:41 | مرتضی|

سلام

سلام به تو که همه هستیم از آن توست

سلام به تو که حتی ثانیه ای از ذهنم و فکرم بیرون نمی ری

سلام من به گل قشنگ عشقم

سلام به تنها اینده موجود در ذهنم

سلام به اسمان چشمانت که اسمان هیچ شبی به زیبایی اسمان چشمان تو نیست.

سلام به مهتابم به الهه عشقم

خانومی دلم خیلی برات تنگ شده دارم میمیرم از تنهایی.

خانومی تو شدی تنها دلیل تلاش هام

خانومی میدونی من تو تمام دوستای هم سن خودم تنها کسیم که داره از سنش جلوتر میره .

راستش میدونی تنها شرط من برای اینکه بیام و به تو حرف دلم رو بگم برای خود اینه که بتونم بهترین باشم تا تو به من افتخار کنی و من بتونم هرچی که لایقش هستی رو برات فراهم کنم . خانومی من تو سن 20 سالگی تو یک شرکت کار میکنم و خودم هم به کمک دو سه نفر دارم یک شرکت اینترنتی به مسولیت خودم راه میندازم .من تو 20 سالگی قید خیلی از خوش گذرونی های دوران جوونی رو زدم فقط بخاطر اینکه بتونم کسی باشم که لیاقت تو رو داشته باشه خانومی تنها دلیل من برای تمام این کارا تویی تو تو تو و اگه نباشی دیگه دلیلی برای من نیست .

دوست دارم الهه عشقم ببخش اگه خیلی بچه گانه نوشتم . چون نمیخواستم گرفتار قواعد بشم چون میخواستم دلم بگه نه مغزم. چون همیشه حرف دل به دل مینشینه نه حرف مغز.

| 21 آبان 1389برچسب:,| 21:29 | مرتضی|

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

| 20 آبان 1389برچسب:,| 1:12 | مرتضی|

..
www.LOvetarin.com

نگاه ساکت یاران به روی صورتم دزدانه می لغزد

ولی یاران نمی دانند که من اندوهی از دردم

به ظاهر گرچه می خندم

ولی اندر سکوت تلخ می گریم …!

| 20 آبان 1389برچسب:,| 1:1 | مرتضی|

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

De$ign:khanoomi