عاشق

 

عکس با موضوع خداحافظی

سلام به همه دوستان که توی این دوسال تو غم وشادی همراهم بودن

ممنون از همتون

امروز اومدم که شاید برای اخرین بار با شما عزیزان درد دل کنم و برم تا همیشه

نمیدونم حکمت خدا چیه که داره این کار رو با من میکنه

شاید بگین کفر میگم یا ناشکرم ولی دیگه خسته شدم

کجاست اون خدایی که میگن رحمان و رحیم

کجاست اون خدایی که توبه پذیره

کجاست خدایی که میگن اگه در خونش رو بزنی و ازش چیزی بخوای بهت میده

کجاست

من تو این 3 ماه چقدر در خونش رو زدم

چقدر التماس کردم

چقدر توبه کردم

چقدر توسل کردم

چقدر به ابروی 14 معصومش قسمش دادم پس کو؟کجاست؟چرا جوابم رو نداد

من دیگه کم اوردم

خسته شدم

دیگه بریدم

وقتی خدا که میگن رحمان و رحیمه این کا ر رو باهام میکنه و جوابم رو نمیده دیگه در کدوم خونه رو باید بزن

خدایا این بار ازت گله دارم پس کجایی مگه چی ازت خواستم؟

مگه چیکار کردم که حتی بعد این همه توبه والتماس حاظر نیستی ببخشی

پس کو اون همه رحمانیت؟

خدا فردا میلاد بانوی عشقه

من از فردا دیگه این مرتصی نیستم اگه بهم یک خبر خوش ندی هرچی باشه

میدونی دلم از بیکسی خودم خیلی گرفته

دنبال یک شونم که بتونم بهش تکیه کنم وسرم رو روش بزارم واروم گریه کنم

فقظ همین

عکس با موضوع خداحافظی

| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 21:3 | مرتضی|


عکس با موضوع خداحافظی

خداحافظ گل لادن ، تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ …..!

عکس با موضوع خداحافظی

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

عکس با موضوع خداحافظی



| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 21:0 | مرتضی|

خداحافظ ای ماه شبهای تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم

 

| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:50 | مرتضی|

 

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا


باز هم شب آماده
شب لباس سیاهه خود را به تن کرده
سیاه تر از همیشه
همه خوابند
ولی‌ چشمهای من خواب را نمیخواهند
من از شب هراسانم
ستاره ای دیگر نیست
مهتاب هم بخواب رفته
من بیدار به انتظار مهتاب
شبی‌ مهتاب خواهد آمد
باز هم انتظار
چند سال از این انتظار می‌گذرد؟
ده، بیست، سی،……

| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:16 | مرتضی|

 

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

 

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

 

حرف هایم حرف است،

 

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

 

کاش می دانستی،

 

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

 

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

 

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

 

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

 

من کمی زودتر از خیلی دیر،

 

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

 

تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

 

کاش می دانستی،

 

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

 

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

 

 

تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.


| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:14 | مرتضی|

 

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:13 | مرتضی|

 

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

دیشب خواب چشماتو دیدم
خواب نگاه پر معنا تو
دیدم
توی بارون قدم به قدم
منو تو کنار هم
من با باله پرواز توی اوج آسمونها
تو با گرمای حرفات توی دل ابرا
سرمای خیسه بارون روی شونه هام
گرمای حرفات روی نفسام
تاریکی‌
شوم شب اومد سراغم
ترس از دوری چشمات اومد سراغم
لحظه وداع چشمات
دوری از گرمای نگات
پرندهٔ نحس صبح اومد سراغم
لمس پرهاش کرد
بیدارم
نگاه من به اتاق
خالی‌
خالی‌ از اون رویای خیالی

| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:7 | مرتضی|

 

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

یکنفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است …
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد …

| جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:4 | مرتضی|

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

 

 


 

 

وقتی كه تركم می كردی ؛

 

 

گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
………
و من نیز اسمت را

 

 

بر در و دیوار نوشتم

 

 

تا خاطرم باشد كه باید …

فراموشت كنم !

| جمعه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 23:59 | مرتضی|

 

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

 

حسادت نکن! …

این که بعد از تو بغل گرفته ام …

زانوی غـَم اســت

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 23:58 | مرتضی|

شعر و عکس عاشقانه بسیار زیبا

 

 

نفس می کشم نبودنت را

 

نیستی

 

هوای بوی تنت را کرده ام

 

می دانی

 

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است

 

تو نیستی

 

آسمان بی معنیست

 

حتی آسمان پر ستاره

 

و باران

 

مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد

 

تو نیستی

 

و من چتر می خواهم …

 

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده…

 

خودم را به هزار راه میزنم

 

به هزار کوچه

 

به هزار در

نکند یاد آغوشت بیفتم …

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 23:56 | مرتضی|

به هیچ صراطی مستقیم نیست       
           دلی که بی تاب نوازش                      
           سر انگشتان تو باشد...!       

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:9 | مرتضی|

اینجا زمین است

.
رسم آدم هایش عجیب است!

.
اینجا گم که مى شوى

.
به جاى اینکه دنبالت بگردند

.
فراموشت مى کنند.....!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:8 | مرتضی|


فکر می کردم در قلب تو محکومم به حبس ابد !

.
به یکباره جا خوردم ......

.
وقتی...

.
زندانبان برسرم فریاد زد:

.
هی..

.
تو ...

.
آزادی!

.
و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد...

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:7 | مرتضی|

 می دانی ...

.
پزشکان که هیچ

.
حتی

.
مامورین بازیافت هم 

.

از این قلب شکسته قطع امید کرده اند !!!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:6 | مرتضی|


آقـای ِ شهـردار!

.
بـگوییـد

.
ایـن قـدرعـوض نکـننـد

.
رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ...

.
ایـن پیـاده رو هـا ...

.
میـدان هـا ...

.
رنـگ و روی ِ دیـوار هـا ...

.
/خـاطراتـم/ دارنـد از بیـن می رونـد!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:6 | مرتضی|


 این خانه ...

.

.

یک خوبی دارد !..
گوش صاحب خانه و همسایه هایش ..
سنگین است !..

.

.
گریه ی وقت و بی وقت مرا نمی شنوند !!

 

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:5 | مرتضی|


مــن شـیـفـتـــه ی میــزهــای کوچـک کـافـه ای هـسـتـــم ...

.

.
که بـهــانـه نـزدیـک تــر نـشـسـتـن مــان مـــی شــــــــــود !

و مــــــن ...
روبـه روی تــــــــــــو ...

.

.
مـی تــوانــم تـمــام شـعــرهـای نـگـفــــــتـه دنـیــا را
یـک جـــا بـگــویـــــــــم ...!!!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:4 | مرتضی|

 مــَــــــن...

.
شیفتـــــــه ی آن بوســـه ی
هول هولــَـــــکی ام

.
کـــِـه
دیرت شده اما

.
از خِــیــــــــرَش نمی گـُـــــــذری..!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:3 | مرتضی|


دیشــب کــه خــوابـتــ را دیــدم تــو مــرا بــوسیــدی

.

.
از دیشـــب هـــر شــب
دور و بـــر قــرص هــای خـــوابـــ میپـلـکـــم

.

.
تـــا شــایـد...
تـــا شــایـد...

.

.
خــوابـتــ را ببینــــم
" خـــــوابــ هـــای غیـــر مجـــاز "....!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 20:3 | مرتضی|

 

 اَشـک هـایـم زیـادی شــور شـُـده اَنــد

.

.
مـگـر چــِـقــَـدر نــَمـَک بـَر زَخمـَم
پـاشـیـدی و رَفــتــــی

.

.
کــــه اِضـافـه اَش اَز چـشمـانـَم مــیـریــزد..!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:33 | مرتضی|


مخــــدر نگاهَت کـــــه
دَر چــــــای عشـــــق حَــــل شــــــد

.

.
معتـــــاد تــــــو شــــدَم ...

.
حـــــالاکـــه گـــــاه و بی گــــــاه
خشخـــــاش می چینَــــد دلَــــم

.

.
دیگَــــر تَــــزریــق خیــــالَتــــ هَــم
تسکیــــن نمی دَهَــــد

.

.
درد نبـــــودنَتــــــ را

.
آخَـــــر مَــــرا می کشَــــد

.
این خمـــــاری "تــو"

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:32 | مرتضی|

 
بخُــدا تَـرَک بَــرداشتـه دِلَــم !

.

.
از بَــس کـه تـو گَـــرم و سَـردَش کـَردی..!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:31 | مرتضی|

 


می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...

.

.
آن زمان ها که
پدر تنها قهرمان بود ...

.
عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...
بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...

.

.
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند ...
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...

.

.
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...

.

.
و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:30 | مرتضی|

 در آیه ای ؛

.

.
مرا آه کشیدی و رفتی .
حالا من ماندم و

.

.
سی جزء بغض ِ ناسروده ام......!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:29 | مرتضی|


ایـن جـاهـای خـالـی کـه نـبـودنـت را

.

.
به رُخـم مـی کـشـنـد
چـه مـی دانـنـد . .

.

.
فـرهـادت شـده اَم ،
و چـه شـب هـا کـه

.

.
خـواب ِ شـیـریـنـَت را نـمـی بـیـنـَم . . .!!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:27 | مرتضی|

نجار ها هم کورند..؟؟

.

.
هنوز هم تخت دو نفره میسازند نمی بینند

.

.
همه تنهاییم حتی آنهایی که دو نفره می خوابند...!!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:26 | مرتضی|

 خَستــــه ام....!

.

.
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم...
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد...!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:24 | مرتضی|


شبیه سَمَر شده ام .. !
این روزها ..

.

.
دلم عجیب تقاضای مُهَنَدی را میکند که ..

.

.
خودم هم میدانم ..
بودنش برای من نیست .. !

.

.
لعنت ! ..
به این عشقی که از ابتدا ..

.

.
به دَست مادمازِلی ..
ممنوع شد .. !

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:24 | مرتضی|

 

تنهایی ام را کســی شریک نیست

.

.
مطمــــئن باش

.

.
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ

به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...

.

.
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:22 | مرتضی|

 بـه مَـن حَق بده

.

.
کـه میل بـه خوردَن نـَداشتــه باشَم
این بـُغض ها کـه

.

.
تو بـه خوردِ‌ مَـن مـی دَهـی
سیر سیرَم مـی کـُنَد!

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:22 | مرتضی|



سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !

| پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,| 19:17 | مرتضی|

خدایا خیلی دوستش دارم

i love you mahtab

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خدایا خودت می دونی که چقدر دوستش دارم خودت می دونی که یه لحظه هم از یادم نمیره خودت می دونی که خیلی عاشقشم خودت می دونی که بی او می میرم خودت می دونی که از دلتنگی می میرم خودت می دونی که در غم فراقش می سوزم خودت می دونی که ..... خدایا..............

تو خیلی بزرگی خیلی مهربونی تا حالا هم همیشه کمکم کردی هیچ وقت تنهام نزاشتی خدایا ازت می خوام این بنده ی حقیرو گناهکارتو باز تنها نزاری و کمکش کنی تا زودتر به عشقش برسه خدایا خیلی دوستت دارم می دونم کمکم می کنی ...

 

 

هرگـــز نشد بیـــای پیشـــم  بگیــری دستـــای منـو

 بـدونــی من عـاشقتـم گوش کنی حرف هـــای منـو

تو بی وفا بودی ولی اون که برات می مــرد منـم

 تــا زنـده ام دوسـت دارم اینــه کــلام آخــــــــــرم

مـن کـه نتـونستـم تو رو یه لحظـه تنـهــات بـذارم

 تـو سـردی خاطـره هـام بگـم کـه دوســت نــدارم

دلـم می خواد همیـن یه بار اشکامو پنهون نکنـــم

 باور کنی تو رو می خوام غربت و زنــدونی کنم

بیـام به شهــر خاطــرات غرق بشم تـوی نگــات

 دیـونـه وار فدات بشـم ، بمیرم من واسـه چشــات

امـا هنـوز فاصلمــون دوره و دست من جداســت

 ترانــه ی سکــوت من تو بغض آخرم  رهاســـت 

کاشکی می شد فقط یه بار بیای بگی دوست دارم

 تــو چشــم من نگـاه کنـی بگــی کـه عــاشقت منم

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 برو خوبم به سلامت ، تو به من دینی نداری

    برو با خیال راحت ، چرا اینقدر بی قراری ؟

  برو پیش عشق تازه ت ، نگران من نباش

        تو چشام نگاه نکن ، نمک رو زخم من نپاش

  نمی خوام توی نگاهت ببینم نفرتو راحت

    یا تحملم کنی و واسه تو بشم یه عادت

  اگه دیگه چشمای من تو دلت جایی نداره

     اگه حرفام روی لب هات گل لبخند نمی کاره

  برو تا بازم بخندی ، من به لبخند تو زنده م

    وقتی تو پیشم نباشی ، به خیالت دل می بندم

  اگه واسه قصه ی ما شعر عاشقونه ای نیست

      یا اگه برای موندن دیگه هیچ بهونه ای نیست

  اگه فکر میکنی دیگه ، این من و تو ما نمیشه

    برو خوبم ، به سلامت ، خوب و خوش باشی همیشه

  تو که تقصیر نداری ، تنهایی تقدیر منه

     غم و گریه و جدایی ، همه تقصیر منه

  برو خوبم ، به سلامت

       تو به من دینی نداری برو با خیال راحت


| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:58 | مرتضی|

 

 
چه زود نیامدنم دلیلی شد برای فراموشی ات...

چه زود نیامدنم دلیلی شد برای فراموشی ات...
چه ساده عکسم را از قاب نگاهت دزدید زمانه...
دست روزگار برگهای متعلق به مرا از دفتر خاطرات ذهنت جدا کرد...
و تو ...
تو فقط نگاه کردی...
تو هم دیگر مرا نمی خواستی و یادم را به باد دادی!
| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:57 | مرتضی|

ddddd (726).jpg

در آسمونه دل من پرنده پر نمیزنه
به کلبه غم زده ام محبت سر نمیزنه
یه مهربون یه هم زبون حلقه به در نمیزنه
هر جا میرم این غصه ها چون سایه دنبال منه
غم همیشه با منه مثل هم زاد منه این طلسم نمیشکنه
یه مهربون یه هم زبون حلقه به در نمیزنه
هر چی غمه مال منه بدتر ز غم حال منه
به هر کسی رسیدم دلم و سوزونده
هر روز به یه بهونه چشممو گریونده
دلم می خواد که برم جای بی نشونی
برای من امید موندنی نمونده
دیگه وقت رفتنه وقت دل بریدنه
یه مهربون یه هم زبون حلقه به در نمیزنه

| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:52 | مرتضی|

 

آرام نمیگیرد قلبم اگر نیایی
میمیرد دل عاشقم اگر نمانی
تو خودت میدانی،
میدانی چقدر دوستت دارم و باز هم شعر رفتن را میخوانی
بدجور دلبسته ام به تو ، رحمی کن ، خواهش میکنم از دل بی وفای تو
نمیتوانم لحظه نبودنت را ببینم ، میدانم منتظر این هستی که از درد عشقت بمیرم
دلم میخواهد دوباره دستهای تو را بگیرم و دوباره تمام گلها را برایت بچینم
تنها از تو میخواهم که ، تنها نگذاری مرا
میسازم با بی محبتی هایت ، می مانم با دل بی وفایت، شب و روز را مینشینم به انتظارت
همین که هستی برایم کافیست ، نبودنت باورکردنی نیست ، هیچگاه حتی فکر رفتنت را هم نمیکردم
آرام نمیگیرد قلبم اگر نمانی ، بیش از این عذاب نده قلب عاشقم را
بیش از این نسوزان دل دیوانه ام را
بیش از این مرا در حسرت نگذار ، در حسرت بودنت، یا نه… انتظار زیادی است
در حسرت از دور دیدنت!
آرام نمیگیرد قلبم اگر نباشی ، میمیرد دل عاشقم اگر نیایی، تو خودت میدانی و باز هم مرا درحسرت دیدنت میگذاری…
این رسمش نبود ، چرا مرا عاشق خودت کردی و خودت را رها از عشق؟
چرا دلت را به کسی دیگر دادی و مرا اسیر سرنوشت؟
آرام نمیگیرد قلبم…

| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:50 | مرتضی|

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی
 شدم از درد وتنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی
 میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی
 تپشهای دل خستم چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی

دلم دریای خون است و پر از امواج بی ساحل

 درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی
 هماره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن@};-
 چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی@};-

| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:49 | مرتضی|


یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو ... دوستت دارم.

تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ،

دیروز گذشت و آخرش امروز است!

این من هستم که وفادار خواهم ماند ،  

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی

و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ،

این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!

تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم.

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،  

 شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار

کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی...

بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ،

میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم

نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ،

از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!

دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ،

مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم

میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ،

اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...

دوستت دارم ...

| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:48 | مرتضی|

 

من از این سکوت پر معنى تو
من از این فاصله ها بیزارم
بیخودى قلبمو دلدارى نده

میدونى برى تمومه کارم

یکى داره تو رو از من میگیره
تو نباشى دل تنهام میمیره
تو نباشى نمیخوام دنیا باشه

کاش تمام اینا یک رویا باشه

تو ازم دورتر از دور میشى
بمیرم برات که مجبور میشى
بمیرم برات که راهى ندارى

غیر از اینکه منو تنها بزارى



 

دارم اشکامو تحمل میکنم
گلدون دلم رو بى گل میکنم
میدونم حال تو هم مثل منه

دلت هى این در و اون در میزنه

چه جورى میتونم آروم بشینم
تو برى و رفتنت رو ببینم
یه فرشته توى گوشم میگه

لحظه مرگ دلم نزدیکه
لحظه مرگ دلم نزدیکه

| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:45 | مرتضی|

ازاین تکرارساعتهـ ـا
ازاین بیهوده بودنهـ ـا
ازاین بی تاب ماندنهـ ـا
ازاین تردیدـهـ ـا
نیرنگهـ ـا
... شکهـ ـا
خیانتهـ ـا
ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا
وازاین مرگ باورها ورویاهـ ـا
پریشانمـــ
دلـ ـم پروازمیخواهد..


| سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:44 | مرتضی|

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

De$ign:khanoomi