عاشق

امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم.....

دلم به حال تنهایی خود سوخت.....

در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را......

به دست اشکهایم می سپارم .....

تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند......

میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم.....

نه به آن مفتی که تو خریدی ......

به بهای سالهای باقی مانده از آینده ام!!!

| جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,| 22:1 | مرتضی|


دیگه تو رو ندارم تورو ازم گرفتن


گفتن فراموشت کنم منو دست کم گرفتن

گفتن که عشق تو کجا لایق اسم اون میشه

گفتن برو که عشق اون قسمت دیگرون بشه

   منم گفتم

اگه که خالی دستام اگه هیچی ندارم

عوضش برای تو یه قلب دیونه دارم

اگه که تورو گرفتن اگه تو داری میری

عوضش توی خیالم با تو پروازی دارم


| جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:27 | مرتضی|

به نام خدایی که عشق را در دل انسان گذاشت

باز هم یک هفته دیگر بدون تو گذشت

بازهم دل لحظه لحظه قریبانه تر چشم لنتظار برگشتنت ماند

بازهم قلب خسته من برای دوباره شنیدن صدای دلت بیقرار است

بازهم اغوش سرد و خالی من منتظر دوباره در اغوش گرفتن توست

پس کجایی ای بی وفا عشق من

| جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,| 1:1 | مرتضی|

سخت ترین کار دنـــیا ؛

بی محلی کردن به کسیه که با تمـــام وجـود دوسش داری ... !!!

| چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,| 23:41 | مرتضی|

شنیدم وقتی که می رفتی ، رد پایت را پاک می كردی ...
بی خیال ...
من دنبال دلت بودم ...
وقتی دلت با من نیست ، برو خوش باش ...
چه فرقی میكند كجا باشی ....!

| دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,| 22:48 | مرتضی|

 

مــن،

از تمام آسمـــان
يک بــــاران را ميخواهم ...

و از تمــــام زميــــن،
يک خيابان را ...

و از تمــــام تـــــو،
يک دست

که قفــــل شده در دست مـــــن ...
زیاد است ؟ ؟


| یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,| 23:38 | مرتضی|

در آغوش خــــدا گریستم تــا نوازشم کند...


پـرسید : فرزندم پس حوایت کو ؟؟


اشک هایم را پـاک کـــردم و گفــــتم : در آغوش ادمی دیگریـست.


خدایا تو با من بمان!!!!


که محتاج ماندن خلقت نباشم!!!


آمین!!!

| یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,| 23:34 | مرتضی|

تو که روزی ارزوها و موفقیت هام در با تو بودن میدیدم
حالا دار کنارم نیست که ببیند که کجا ایستاده ام

حال من ایستاده ام
زمین خوردم ولی باز ایستادم
در زمین خوردنم شریک بودی و رفتی
اما حالا که ایستاده ام سهمی از تلاشم و ایستادنم نداری
حال فهمیدم که جز خدا هیچکس دست زمین خورده را نمیگیرد
ادم های خاکی زمین میکوبن و میرون
اما خداست که بلندت میکند

اری این تنها خداست

اما

همین خدا عشق تو را در دلم گذاشت

و بخاطر همین خداست که هنوز دوستت دارم وبه بودنت خیانت نمیکنم

اری دوستت دارم چون خدا را دوست دارم

| یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,| 1:13 | مرتضی|

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر 14 گل عاشق  هفت اسمون

اینم شد ششمین پنج شنبه بی تو

خدایا چه کنم

ای تنها درمان دردم بازهم امیدم به توست

بازهم لحظه ها را به امید اینکه تو عشقم را می بینی و در کنارم هستی میگذرونم

بازهم راضیم به رضای تو

بازهم میگم داده و ندادت شکر

خدایا شکرت

خدایا خیلی دوستت دارم

| پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,| 23:10 | مرتضی|

 همه جا عطرتو پیچیده ، تنها صدای تو را میشنوم ، جایت در کنارم خالیست

شاخه گلی را به جای تو میگذارم تا دیگر جایت خالی نباشد، تا دیگر تنها نباشم…

تمام احساساتم سهم تو است ، جای تو تا ابد ، تا همیشه در قلب من است

کاش برایت کم نباشم ، کاش برایت با ارزش باشم تا حسرتی در دلم نماند، تا با خیال راحت قلبم عاشقت بماند

قلبم تنها با تو زنده است ، تو گلی و نفس میدهی به باغچه دلم…

 

 

این تمام احساسات من است ، لیاقتت بیش از اینهاست ، این تمام دار و ندار من است….

در این کویر خشک و بی محبت یافتن گلی مثل تو معجزه بود ،

دیدن باوفایی مثل تو رویا بود، با تو بودن افسانه بود

حالا تو یک معجزه ای در قلب عاشق من ، تو زیباترین حادثه ای که تا ابد میمانی در قلب من…

کاش برایت همیشگی باشم ، همیشه همینگونه باشی و من تو را داشته باشم

تو را داشته باشم برای نفس کشیدن ، برای عشق ورزیدن ، برای ماندن

تو آمدی و دلم از غمها رها شد ، حالا احساساتم با تو زیبا شده ، عشق آمده و دلم غرق در امواج مهربانی هایت شده….

به تو پناه آورده ام ای چشمه زلال دلم ، به تو پناه آورده ام ای بود و نبودم ، مرا در میان خودت بگیر تا اسیر آغوشت شوم ،

تا برای همیشه پشت میله های آن آغوش گرمت زندانی باشم…

| چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,| 22:44 | مرتضی|


تا دوباره دیدنت...


این رختخواب را "وارونه" خواهم خوابید!

...

"خیانت" است به تو!


سر بر کنار "خیالت" گذاشتن


| چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,| 22:21 | مرتضی|

برای تو می نویســـــــم


برای تویی كه قلبت پــــــــــاک است


برای تویی كه تنـــــــهایی هایم پر از یاد توست

برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــــــــق توست

برای تویی كه احســـــاسم از آن وجود نازنین توست

 

 

برای تویی كه تمام هســـــــتی ام در عشــــــق تو غرق شد

برای تویی كه چشــــــمانم همیشه به راه تو دوخته است

برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احســــــــاس پاک خود كردی

برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنیـــــن خود كردی

برای تویی كه هر لحـــــظه دوری ات برایم مثل یک قرن است

برای تو که هیچ وقت نفهمیدی دوستت دارم

برای تویی كه سـكوتــــــــــــــــــــت سخت ترین شكنجه من است

برای تویی كه قلبـــــــــت پـاک است

برای تویی كه در عشـــــــــــق ، قـلبت چه بی باک است

برای تویی كه عـشــــــقت معنای بودنم است

برای تویی كه غمــــــــهایت معنای سوختنم است

برای تویی که آرزوهایـــــــــت آرزویم است

| سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 23:58 | مرتضی|

و این اگر معجزه نیست پس چیست؟

خواب عمیق، روح زمختی راکه سالها در نسیان و بهت بود

نوازش عاشقانه ای آشفت...

و او را چنان بی خواب کرد که ماهها ست به دنبال عشق می گردد،

که عشق مشکی پوش خود دربدر غربت چشمان زمختی دگر است

 

 

و این است داستان غربت من و غریبی عشق...

آشناوار آمد...

غریبانه رفت...

انگار می بایست شیره گلی زخمی را بمکد و برود.

و چه جانسوز است آمد وشدی چنین

که بیایی و نا آزموده بروی!

مهتاب من...

گوش من هنوز واومانده نسیم ساحر پرهای توست

و چشم من همچنان خود را به خواب زده است

باشد باز بیایی و خواب مرا آشفته سازی

هرچند که خوابی دگر ندارم پس آشفتگی دگر برای چه

من خود آشفته ام

مهتاب من

کاش بودی و با هم به آشیانه گل ها می رفتیم

نمی دانی چقدر دلم یک لحظه با تو بودن را می خواهد

نارون گردی کوچه ها

رز چینی کوی ها

برگهای پاییزی آشفته تر از من

همه و همه

آرزوی برگشت تو را دارند.

مهتاب من دیگر از خیال هم خسته ام.

تو می توانی

بقول آن شاعر بزرگ 1

" تو توانایی بخشش داری

می توانی تو به من زندگانی بخشی

یا بگیری از من آنچه را می بخشی"

مهتاب من

لحظه هایم بی تو کشنده است

نوش داروی من باش و

دلم را از نیش مردم نجات بده.

و شک نکن که من همچنان......

| سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 23:52 | مرتضی|

سایت بزرگ عاشقانه خاطره ها


خــــــــــــــــــــــداوندا ...!

به دل نگیر اگر گاهی" زبانم " از شُکر َت باز می ایستد!!!

تقصیری ندارد...

قاصر است ؛کم می آورد در برابر ِ بزرگی ات ...

لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت!!!

... در دلم امّا همیشه ...

ذکر ِ خیر َت جاریست...

| سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 23:32 | مرتضی|

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

 

 

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــ ــــــــ ــــــ ـــــظار متــــــنـــــفــــــرم

| سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 23:24 | مرتضی|

یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو … دوستت دارم!

تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!

این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ، این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!

 

 

تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم!

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار ، در انتظار بهار

کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی…

بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ، میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم

نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ، از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!

دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ، مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم

میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ، اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن ،دوستت دارم … حالا هر جا که میخواهی برو…

| سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 20:58 | مرتضی|

تـــــــــو را ..

خودم چشم زدم ...

بس که نوشتمت میان شعرهام بی آنکه..

اسفند بچــــــــرخانم میا ن واژه ها..

| دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:,| 18:28 | مرتضی|

چه سبک شد همه سهم من از بودن تو

بقچه خالی احساس مرا گرد بال مگسی داد به باد

اشک اهسته چکید

زیر لب زمزمه کردم ارام

ان همه خاطره را...

روزهای تب و دلدادگی را

من و ان جان جگرسوخته را

ساده بردی از یاد...

| دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:,| 17:22 | مرتضی|

خواسته هايي زيبا در قالب شعري زيباتر.

بخصوص اگه با صداي خواننده خوش صدايي چون قرباني هم همراه بشه.

| یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,| 22:48 | مرتضی|

خسته ام ...!

خسته نبودنت ...!

خسته از روزهایی که بی تو شب میشود و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...!

میگذرد ...!

میگذرد و باز هم میگذرد

| یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,| 15:4 | مرتضی|

من تنها نیستم,

اشکهایم را دارم,

اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری است.

من تنها نیستم,

لحظه ها را دارم,

لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند.

من تنها نیستم

چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی شود.

چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ چشمانت می شوم.

هر لحظه دوریت برایم یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من,

چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم

ولی من باز چشم براهم...

چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی مهربان من

| یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,| 14:58 | مرتضی|

امروز بعد از3ماه رفتم دانشگاه

اولین جلسه بود بعد رفتن تو

سرکلاس یودم ولی فقط جسمم.

اخه روحی نمونده که بخواد باشه.

داشتم به روزای با تو بودن فکر میکردم

بازم داشتم مثل همون موقع اسمت رو توی جزوم مینوشتم

به همون قشنگی

ولی با خودکار سیاه

اما این رنگ سیاه با بقیه

فرق داشت اخه از دوری میگفت

از نامردی

از نبودن

خیلی سخته بدون تو خندیدن

ولی باید بخندم تا کسی دردم رو نفهمه

تا کسی نصیحت نکنه

تا کسی نگه تو بی معرفت بودی

پس باید بخندم

خنده ای که از گریه غم انگیزتره

خدایا کمکم کن

| شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,| 23:27 | مرتضی|

یا ارحم الراحمین

سلام

بهم گفتن حالا که اون داره این کار رو میکنه تو هم دیگه براش ننویس

گفتن این وب که مال اونه

ولش کن برو یک وب جدید بنویس

راستش اصلا دلم نمیاد

به چند دلیل

هنور خدا رو دارم ونا امید نیستم

هنوز تو دلم دوستش دارم

بعدم تو این وب ارامش میگیرم

شما دوستای خوبم هم که خودش دلیل موندنم تو این وب شده

نظرات و حرفاتون ارومم میکنه

حالا شما بگین

 به نظر شما برم یا ادامه بدم ؟؟؟

| شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,| 23:28 | مرتضی|

یا ارحم الراحمین

خداجونم سلام

خدای من خیلی دوست دارم

خدایا شکرت بابت داده و نداده هات صد هزار بار شکرت

اکه دادی و بدی نعمته اگه ندادی و ندی حکمت

پس خدایا خداجونم

دیگه ازت نمی خوام بهم برش گردونی

دوستش دارم

ولی

تو رو بیشتر دوست دارم

خدایا میگم راضیم به رضای تو

خدایا میدونم چیزی که به صلاح بدونی همون میشه

میدونم بد بندت رو نمیخوای

پس میگم

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار

یاارحم الراحمین

| شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,| 1:22 | مرتضی|

یا قاضی الحاجات

گفتی بنده من گر صدبار توبه شکستی باز ای

 من که اومدم

من که توبه کردم

 من که گفتم ببخشید

پس خدای من چرا جوابم رو نمیدی

میدونم صدام رو میشنوی

میدونم التماسم رو میبینی

میدونم دردم رو میفهمی

پس جوابم رو بده

یک نشونه

فقط یک نشونه بهم بده تا بفهمم هنوزم دوستم داری

هنوزم گدای خونت رو دوست داری و دست رد به سینش نمیرنی

خدایا به فریادم برس

| شنبه 5 فروردين 1391برچسب:,| 23:21 | مرتضی|

خدایا نسیم نوازش کجاست ...

کویرم ، سرآغاز بارش کجاست

بیا تا به لبخند عادت کنیم ...

به این راز پیوند عادت کنیم

بیا ساده مثل چکاوک شویم ... ب

یا باز گردیم و کودک شویم

| سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,| 21:1 | مرتضی|

غریبه نیستم چون خدارا دارم

درشهر غربت علی ابن موسی الرضا را دارم

دلم گرفته از مردم دنیا

ار دشمنان در پوست دوست

از بودن های بدتر از نبودن

ازدوستت دارم های بی معنا دوست

از عشق های لحظه ای

از انکس که خنجر به کمر دارد

للم گرفته از عشق های پوشالی

از خیانت از رفاقت

از سکوت پرمعنای درد

از صدای قلب خسته

از تو از خودم از هرکه در ظاهر کنارم هست

از که گویم

از تو

از دلم

از بی کسی در اوج

از تو که بودی عشق دنیایم

از تو که شکستی قلب تنهایم

یا از شکسته های دلم

دلی که روزی خانه دو عشق بود

دلی که در ان هم خدا بود هم ماه بود

ماه من بعد خدا صاحب خانه بودی

بعد ار خدا تو بودس درمان هر دردم

حال چه گویم

حال که شکستی و گذشتی از من

شکستی نگفتی بهر چه میشکنم

شکستی و نشنیدی صدای شکستنم

اری اری شکستم و شکستنم در اوج بی صدایی صدایی داشت

صدایی که گوش شنیدم ماه من نداشت

ماه من

دنیای من

حال بی تو تنها شدم

باز تنها شدم

باز هم قلب خسته بی صاحب خانه شد

نه باز تحویل تنها صاحب خانه شد

خانه ای که دو صاحب خانه داشت

حال تنها خدا صاحب خانه شد

باز در خانه عشق امدم

صاحب این خانه عشق است

عشق من صاحب این خانه است

اری صاحب این خانه ارباب ماست

ارباب ما موسی الرضا ست

از کرم درگشاید روی گدای خانه اش

اه ای خدا باز امدم

خسته و درمانده و راز امدم

درمانده از مردم دنیا

درمانده از عشق های دنیا

اری ای خدا تنها گشته ام

از گناه خویش پشیمان گشته ام

ای خدا از دلم داری خبر

پس به لطف خود به درمانم برس

خود که دانم روسیاهم ای خدا

خود که دانی جر تو کس ندارم ای خدا

پس باز از کرم لطفی بکن

قلب خسته ام درمان بکن

 

| سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,| 20:58 | مرتضی|

نفرین به تو به من به این دل

نفرین به دیروز به امروز به فردای بی تو

نفرین به عشق به عاشقی

نفرین به روزا بی کسی

نفرین به ماه به اسمون

نفرین به دل به کهکشون

نفرین به تو به او به ما

نفرین به فردای بی کسی

نفرین به هرچی تو دنیاست

نفرین به هرکی بین ماست

نفرین به غیر تو به غیر عشق

نفرین به عاشقی به خستگی

نفرین به انکه امد و گفت

نفرین به من به دل

نفرین به تو به قلب سنگی

نفرین به غیر یار؟

نه تو!

یار تونیستی!

اوست یار؟

نه؟

غیر تو نیست مرا یار در زمین!

من از یار گویم.از عشق

پس به دل نگیز که گفتم

یارم تو نیستی

یار در خانه من روی زمین جز تو نیست.

یار در خانه دل جز تو خداست

اری ز دل گویم و از یار

فریاد که دل را شکست دست یار

یار که گفتم تویی

انکه شکستس دل تویی

فردا که شوم سوی دل

فردا که شوم سوی یار

گویمش که شکست دست یار دلم

یار که گفتم شوم سوی او نیست جز یارم خدا

ان است پناه بیکسی هام

پناه دل خستگی هام خداست

 

| سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,| 20:55 | مرتضی|

یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر الیل و النهار

یا محول الحول و الاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

تا حدود 12 ساعت دیگه سال تحویل میشه الان همه مردم یک جورایی مشغولن و سعی میکنن شاد باشن ولی من بد جور دلم گرفته

خیلی تنهام و جز خدا کسی نست که حرفام رو بشنوه

خستم از نامردی مردم دنیا

از نامردی کسی که همه دنیام بود

مگه من چیکار کردم که حالا باید تو این روزا انقدر دلم گرفته باشه

نمیدونم

اخه مگه تو سینه اون قلب نیست

مگه این قلب همونی نیست که میگفت بخاطر تو میزنه

مگه این همونی نیست که میگفت نفسم به نفست بنده

پس حالا کجاست ببینه نفسم بالا نمیاد

کجاست ببینه دارم خدارو التماس میکنم یا برگرده یا مرگم برسونه

کجاست ببینه که دارم از پا در میام

کجایی الهه عشقم

کجایی

کجایی ببینی باهام داره چیکار میکنه دوریت

خدایانمیدونم چی بلایی داره سرم میاد

خدایا یعنی کیه یا چیه که داره اون رو ازم دور می کنه

خدایا به همین لحظه های اخر سال

تو رو به ابروی فاطمه زهرا

تو رو به دستای بریده علمدار کربلا

به شیر خواره اقام امام حسین قسمت میدم

به فریادم برس

خدایا نگذر از هرکی داره بین ما جدایی میندازه

خدایا

یا مهتابم رو بهم برگردون یا جونم رو بگیر دیگه صبرم تمام شده

خدایا

تویی بینا ترین

تویی شنواترین

تویی دانا به هر نهان

خدایا

میدونی تو دلم چه خبره

میدونی دوست داشتنم از ته دل

میدونی

خدا پشیمونم از همه گناهام

یا ارحم الراحمین

یا قاضی الحاجات به فریادم برس

 

| دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,| 19:46 | مرتضی|

لحظه نبودن نيستن ها ،

اگر منت مي نهي بر كلام من ،

با حترام سلامت مي گويم

 و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم.

قابل ناز چشمانت را ندارد.

ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.

 و برايم دلسوزي كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و

يادآوري خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم. زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش

 كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.

ولي نيافتمت.

از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟

مهتاب كهكشان نيافتني من ، آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم

 و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدك هم برنگشت.

 شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشكالي ندارد. تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.

كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز

كنند.كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.

نازنين ، هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،

 نام تو را بر زبان مي آورد. نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و

 لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.

بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.

 همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.

 زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.


| دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,| 1:4 | مرتضی|

به نام خالق شقایق گل همیشه عاشق

الان داشتم به لینک های وب نگاه میکردم یاد دوستای قدیم که الان خیلی هاشون نمی نویسن افتادم مثال دختران پاییز و پسرک تنها و....

بعد اومدم رو تاریخ وبلاگ خودم یعنی 22 شهریور 1389

اولین نوشته هام برای عشقم

وای چه روزایی بود

دوستش داشتم وبراش مینوشتم بدون اینکه خودش بدونه

ولی حالا چی

با اینکه این مدت کنارم بود واز همه چیم خبر داره

از دلم و از دلیل بودنم

ولی داره اینجوری پا رو قلبم میزاره

اخ ای خدا چی بگم راضیم به رضای تو و امیدوارم بازم برگرده

| دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,| 1:53 | مرتضی|

به نام خدایی که عشق رو افرید

حالم خیلی گرفته هرچی به سال جدید نزدیکتر میشیم حالم بدتر میشه.

اخه اصلا دلم نمیخواد با نبودن الهه عشقم بهار رو ببینم

خدایا خیلی نامرده اخه مگه بهش چه بدی کردم که اون داره اینجوری قلبم رو میشکنه

مگه غیر از دوست داشتنش کاری کردم که داره داغونم میکنه

اخه خدا دلم خیلی ازش گرفته

اون که دید چقدر دوستش دارم

اون که دید بدون اون نمیتونم

اون که دید تحمل شکستن ندارم

پس چرا شکست

پس چرا کنارم بود و بعد از پشت بهم خنجر زد

 من که بهش گفته بودم تحمل هرچیز رو دارم ولی تحمل دوری اون رو ندارم

بهش گفته بودم از همه بدی دیدم ولی تحمل بدی دیدن از اون رو ندارم

بهش گفته بودم اگه دوستم داری کنارم باش

گفته بودم اگه ازته دلت دوستم داری بهم جواب بده

گفته بودم قرار بشی همه دنیام پس از ته دلت بهم جواب بده

چند بار اینا رو گفتم بهش

چند بار زندگیم رو براش توضیح دادم

چند بار

چند بار

پس چرا با هام داره این کار رو میکنه

اون که همه چی رو میدونست

پس

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا کمکم کن

التماس دعا دوستان

یا علی

| دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,| 1:12 | مرتضی|

زمان ! به من آموخت که :

دست دادن معنی رفاقت نیست ... 

بوسیدن قول ماندن نیست ...

و

عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ...

| یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,| 1:26 | مرتضی|

به نام تنها یاور بی کسی های انسان

سلام به همه شما که عاشقین

همه شما که دلتون رو به یکی دادین .

امیدوارم هیچ وقت عشقتون دلتون رو نشکنه . خیلی سخته که دلتون توسط عشقتون بشکنه اونم بعد از یک سال وسه ماه زندگی کنار هم اونم وقتی دل به بودنش بستی و تمام دنیات رو رو کنار اون بودن برنامه ریزی کرده باشی. خیلی سخته کسی که تو بغلت بوده و میگفته دوستت داره حالا یک دفعه تو روت وایسته بگه دوست نداره و اصلا تو رو نمیخواسته.

خیلی سخته بگه بهت دروغ میگفته دوستت داره

نمیدونین چه حالی دارم.

دارم دیوونه میشم. اخه الان دو هفته که حتی تلفن هام رو هم جواب نمیده . گوشیش خاموش پای تلفنم نمیاد. بریدم حس کسی رو دارم که وسط در یا یک دفعه زیر پاش خالی میشه و فقط دورش جز دنیای اب هیچی نیست که بهش تکیه کنه جز خدا. منم تو این دنیا تنها شدم انگار اخه همه کسم رو کرده بودم مهتابم از همه چیز بریده بودم از دوستام و از فامیلم و بچه های اطرافم از همه این رو نمیگم که سرش منت بزارم من با افتخار این کار رو کردم چون برام ارزشش رو داشت و هیچ وقت فکر نمیکردم همچین روزی بیاد.

حالا تنهای تنها من موندم و خدا و این وب وغم نبودنش کنارم.

هرکی رسید و فهمید چی شده گفت ناراحت نباش برمیگرده.

همه به کنایه گفتن تقصیر خودته خیلی بهش بها دادی خیلی بردیش بالا کفتن توجه زیاذ و محبت های زیادت باعث شد فکر کنه ازت سره فکر کنه تو چیزی ازش کمتری .و خیلی حرفای دیگه.

ولی هیچکس نمیدونه که تو دل من چی میگذره.

میگن اروم باش ولی نمیگن چه جوری باید اروم باشم وقتی همه چیزم رو از دست دادم.

میگن بهش فکر نکن ولی نمیگن چه جوری فراموشش کنم . هنوزم وقتی سرم رو رو بالشتم میزارم یوش رو حس میکنم .هنوزم وقتی اسمش میاد دلم میریزه.

میگن نگران نباش و روحیه داشته باش ولی نمیدونن که وقتی یک دختر و پسر که باهم هستن از کنارم رد میشن چه حالی بهم دست میده و یادش میفتم.

اخه نمیگن چه جوری کسی که باهاش این مدت زندگی کردم و نفسام رو با نفساش تنظیم کرده بودم . شبا و تا نمیخوابید خوابم نمیبرد رو فراموش کنم

نمیگن چه جوری فراموشش کنم وقتی دنیا رو باهاش داشتم وقتی کسی بود که شبا تو بغلش ارامش میگرفتم و تا سرش رو رو سینم و دستم نمیزاشت خوابم نمیبرد .

چه جوری فراموش کنم شبایی که خواب بود من بیدار میشدم چشماش رو میبوسیدم حالا چه جوری فراموش کنمش.

دلم میخواد داد بزنم

اخه مگه چیکار کرده بودم که یک شبه حرفاش و کاراش عوض شد

کسی که تو بغلم میخوابید و میگفت عاشقمه حالا بیاد میگه از اول نمیخواسته

اخه مگه میشه ؟

شما بگین من که دارم دیوونه میشم

اخه مگه میشه

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خسته شدم.

خدایا اگه میخوای ازم بگیریش اول جونم رو بگیر اول جونم رو بگیر تو رو به ابروی ایه های قران یا بهم برش گردون یا جونم رو بگیر.

خدایا التماست میکنم تو این دنیا بدون مهتاب نگه ندارم اگه قراره اون کنارم نباسه وازم جداشه پس جونم رو بگیر چون نه بدون اون میتونم باشم نه دوست دارم با ابروی خانوادم بازی کنم

خدایا من اشتباه و گناه زیاد داشتم ولی شاهد باش از همه گناهام توبه کردم و طلب امرزش میکنم.

پس خدایا به ابروی پیامبرت قسم ببخش و ابروی من ونبر وزندگیم رو بهم برگردون

خدایا کمکم کن

دوستای خوبم که این وب رو میخونین برام خیلی دعا کنین

التماس دعا و یا علی

| یک شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,| 23:2 | مرتضی|


 

 

نمیشه غصـه ما رو ، یه لـحظه تنها بزاره

نمیشه این قافـله ما رو تو خواب جـا بذاره

 

 

 

دلــــــم از اون دلای قدیمیه ، از اون دلاست  

که میخواد عاشـــق که شد پا روی دنیا بذاره

دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو

 

 

 

ببره از این جا و اون ور ابرا بذاره 

 

 

 

من میخوام تا آخر دنیا تماشات بکنم

 

 

 

اگه زندگی برام چشم تماشا بذاره

 

 

 

بی تو دنیا نمی ارزه ، تو با من باش و بزار

همه دنیا منو تنها بذاره ، همییشه تنها بذاره...


| پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,| 23:49 | مرتضی|

یک احساس زیبا
صادقانه میگویم حرف دلی بی ریا
بی بهانه میگویم مثل آنها ، همان قلبهای بی وفا ، بی وفایی نمیکنم
عاشقانه میگویم عشق من دوستت دارم
صادقانه گفتی دوستم داری ، عاشقانه عشق تو را باور کردم
از من خواستی تنها با تو باشم ، با احترام قلب تنهایم را به تو تقدیم کردم
گقتم این قلب مال تو ، همیشه وفادار تو ، هرگاه خواستی بگو تا شود فدای تو
از من خواستی به کسی جز تو دل نبندم ، میترسیدی روزی تو را ترک کنم
شاخه گل زیبای من ، پر پر نمیشوی هیچگاه در قلب من ، به عشق پاکمان قسم تنها تو می مانی تا ابد در دل من
هیچگاه نمیگذارم دلتنگم شوی ، همیشه در دلت خواهم ماند ، هیچگاه نمیگذارم دلگیر شوی همیشه در کنارت هستم ،هم با تو درد دل میکنم ، هم میشنوم درد دلهایت را…
دوباره میرسیم به آن احساس زیبا ، همان حرف صادقانه ، همان حرف دل بی ریا
همان کلام عاشقانه ، همان احساسی که تنها نسبت به تو دارم ، آری عزیزم خیلی دوستت دارم
گفتی دلت میخواهد همیشه در کنارم باشی، آرزو داری سرت را بر روی شانه هایم بگذاری و آرام بخوابی ، بیا عزیزم که من نیز بی قرارم ، آرزو دارم در کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم…

| دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,| 20:18 | مرتضی|

ای همه آرامشم از تو ،پریشانت نبینم..

 

چون شب خاکستری، سر درگریبانت نبینم

 

    ای تو در چشمان من،یک پنجره لبخند و شادی..

 

    در میان کوچه ها افتان وخیزانت نبینم

 

برگرد عزیزم

| دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,| 21:12 | مرتضی|

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

| دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,| 21:2 | مرتضی|

دوست دارم به حدی که خدا می داند /

این گفته فقط باد صبا می داند /

مهرت ای لیلا زمانی ز دلم پاک شود /

که همه پیکر من زیر زمین خاک شود .

| 13 آذر 1389برچسب:,| 23:55 | مرتضی|

چه سخته......

چه سخته که کسی رو دوست داشته باشی ولی اون ندونه

جه سخته کسی که دوسش داره نزدیک باشه نتونی بهش بگی دوسش داری

چه سخت بدونی اگه این بار نگی دوسش داری شاید بره ودیگه فرصت نکنی بهش بگی دوسش داری

چه سخته عشقت کنارت باشه بهش نگاه کنی ولی بترسی تو چشماش خیره بشی بترسی چون احساس می کنی شاید از چشات غمت رو بخونه.

چه سخته که بترسی که اگه بدونه شاید بزاره  برای همیشه بره

خیلی سخته خیلی

مبدونین الان که این رو دارم مینویسم مهتاب(الهه عشقم) تو اون اتاق نشسته.داره قلبم وا میسته کلمه هاتو ذهنم بهم ریخته تمام بدنم سست شده صفحه کلید لپ تاپ خیس اب شده از اشک وعرق هام میدونیین میترسم دوباره برم اون اتاق میترسم جلوی همه بزنم زیر گریه میترسم کم بیارم .

خدایا کمکم کن کمک کن

ای دوستایی که این متن رو می خونین برام دعا کنید

| 9 آذر 1389برچسب:,| 18:21 | مرتضی|

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

De$ign:khanoomi