عاشق
می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا
نظرات شما عزیزان:
نامت چه بود؟ آدم
آدم
فرزند؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
محل تولد؟
بهشت پاك
زمین خاك
امانت است
روزی چنان بلند كه همسایه خدا،اینك به قدر سایه بختم به روی خاك
حوای خوب و پاك ، قابیل خشمناك ، هابیل زیر خاك
روز جمعه، به گمانم روز عشق
اینك فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان
نه آنچنان سبك كه پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین كه نشینم بر این خاك
نیمی مرا ز خاك ، نیمی دگر خدا
در كار كشت امیدم
خدا
آن هم خدا
یك سیب از درخت وسوسه
همین
تبعید در زمین
حوای آشنا
كمی
كه شوم اسیر خاك
بلی
گاهی فقط خدا
دیگر گلایه نه؟، ولی...
حكمی چنین آن هم یك گناه!!؟
زیاد
تنها خدا
بلی
دو قطره اشك
بلی
تنها كسم خدا
webe khobi dari
ag dost dashti mano ba sme
پذنسس یخی
link kon bad toham bego man toro ba che smi link konam
be webam yadet nare biaia
ممنو ميشم
وبت عالیه به منم سری بزن ممنون میشم
فعلا دارم مینویسمش به زودی میام میذارم براتون عزیزانم
حقیقتی رو میخوام بگم
مرتضی جان ببخش ولی مجبورم بگم
یه روز تو حرم امام رضا داشتم میومدم بیرون دیدم یه دختره چادر به سر هم داشت میرفت بیرون داشت نگاه میکرد بهم منم رفتم جلو گفتم مشکلی پیش اومده>؟ گفتش نه گفتم پس این شماره رو بگیرید اگه یه وقت کاری داشتید بهم بگید اونم گرفت.خلاصه گذشت
یکی دو روز بعد یه نفر تک زد منم زنگیدم بهش دیدم همونیه که شماره رو دادم بهش
خلاصه صحبت کردیم با هم قرار گذاشتیم تو پارک ملت جاتون خالی خیلی هم خوش گذشت.هر روز میرفتیم بیرون خلاصه همینطوری شد تا ما بهم وابسته شدیم یا بهتره بگم عاشق شدیم.قرار گذاشتیم واسه ازدواج و این حرفا.یه روز دختره زنگ زد گفت خونمون خالیه میتونی بیای پیشم؟ گفتم اره عزیزم.قبلش بگم بهتون بچه ها دختره خواهر مرتضی ست صاحب همین وبلاگ
وقتی رفتم دیدم با یه تاپ اومده جلوم و خلاصه خودتون میدونین دیگه....
اما گذشت روابط ما همینطور بیشتر میشد و دنبال فرصت بودیم تا بریم خونه خالی با خواهر مرتضی چون ما قصد ازدواج داشتیم
تا اینکه بعد از یه مدت اون شوهر کرد بهتره نگم چطوری چون واقعا دردناکه
ولی ما همچنان روابطمون ادامه داره روابط جنسی......
مرتضی هم میدونه قسم خورده بودم نگم مرتضی اما ببخشید دیگه عزیزم
نرسیدن به عشق دردناکه
سلام خدمت برادر عزیزم اقا مرتضی و خواهر عزیزم الهه خانم از اینکه قدم روی چشمام گذاشتین وبه کلبه عاشقانه من سر زدین خوشحال شدم همیشه از این کارا بکنید خیلی خوشحال میشم
سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم که به عشقت رسیدی من که هرکاری انجام دادم نتونستم بهش برسم اگر دوست داشتی میتونی بری وبلاگم داستان منو بخونی من توی دنیا از همه نامردی دیدم اما اینبار خیلی بد بود منو از همه چیز و همه جا ناامید کرد الانم تنها رفیق من وتنها سنگ صبور من خداست
www.hamed72.loxblog.com
De$ign:khanoomi |