عاشق

متن اهنگ یاد تو ازامید عامری

یاد تو از دلم بیرون نمیره/ تو بیا تا دلم اروم بگیره

چشمای تو دستای تو دیگه غریبن با من/ من موندم عشق تو و غصه و غم

دستای  گرمت و باز بکش رو سرم  بی تو میمیرم و بی تو خاکسترم

دستای  گرمت و باز بکش رو سرم  بی تو میمیرم و بی تو خاکسترم

یاد و خاطرت از دلم نرفت چشمای تو هیچ وقت یادم نرفت/ یاد عشقت مونده تو قلبه من بی تو میمیرم بی تو میمیرم

دستای  گرمت و باز بکش رو سرم  بی تو میمیرم و بی تو خاکسترم

دستای  گرمت و باز بکش رو سرم  بی تو میمیرم و بی تو خاکسترم

یاد تو از دلم بیرون نمیره/ تو بیا تا دلم اروم بگیره

چشمای تو دستای تو دیگه غریبن با من  من موندم عشق تو و غصه و غم

یاد و خاطرت از دلم نرفت چشمای تو هیچ وقت یادم نرفت یاد عشقت مونده تو قلبه من بی تو میمیرم بی تو میمیرم

دستای  گرمت و باز بکش رو سرم  بی تو میمیرم و بی تو خاکسترم

دستای  گرمت و باز بکش رو سرم  بی تو میمیرم و بی تو خاکسترم

دوست دارم الهه عشقم

| 17 شهريور 1389برچسب:,| 0:54 | مرتضی|

و اینم متن اهنگ عذاب محسن یگانه از البوم رگ خواب

تقدیم به تو بهترین عشق دنیا به مهتاب عزیزم

حالا که امید بودن تو کنارم داره میمیره /منم وگریه ممتد نصف شب و دوباره دلم داره میگیره

حالا که نیستی و بغض گلوم رو گرفته چه جور بشکنمش/بیا ببین دقیقه هایی که نیستی انقدره دلگیره که داره از غصه میمیره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطرات و فکرم بی تو داغون و خستس کاش بره از یادم اون صداتو

عذابم میده ....... عذابم میده ....... عذابم میده .......

منم واین جای خالی که بی تو هیچ وقت پر نمیشه منم واین عکس کهنه که از گریم دلخور نمیشه  منم و این حال و روزی که بی تو تعریفی نداره  منم و این جسم تو خالی که بی توهی کم میاره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطرات و فکرم بی تو داغون و خستس کاش بره از یادم اون صداتو

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطرات و فکرم بی تو داغون و خستس کاش بره از یادم اون صداتو

عذابم میده ....... عذابم میده ....... عذابم میده .......

تا خوابت و می بینم میگم شاید وقتش رسیده /بیخوابی  می شینه توی چشمام محلت نمیده

 نه دباره نیستی تو شعرام حرفی واسه گفتن ندارم/دوباره نیستی و بغض گلوم و میگیره باز کم میارم

حالا که امید بودن تو کنارم داره میمیره /منم وگریه ممتد نصف شب و دوباره دلم داره میگیره

حالا که نیستی و بغض گلوم رو گرفته چه جور بشکنمش/بیا ببین دقیقه هایی که نیستی انقدره دلگیره که داره از غصه میمیره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطرات و فکرم بی تو داغون و خستس کاش بره از یادم اون صداتو

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطرات و فکرم بی تو داغون و خستس کاش بره از یادم اون صداتو

عذابم میده ....... عذابم میده ....... عذابم میده .......

| 16 شهريور 1389برچسب:رگ خواب,| 0:59 | مرتضی|

متن اهنگ نباشی از البوم رگ خواب محسن یگانه

تقدیم به الهه عشقم که تک ستاره اسمون منه

نباشی کل این دنیا واسم قدره یک تابوت/ نبودت مثل کبریت و دلم انباره باروته

نباشی روز  تاریکم یک اقیانوس اتیشه/ تمام غصه دنیا تو قلبم ته نشین میشه

دنیارو بی تو نمیخوام یک لحظه /دنیا بی چشمات یک دروغ محضه

دنیارو بی تو نمیخوام یک لحظه دنیا/ بی چشمات یک دروغ محضه

نباشی هر شب و هر روزهمش ویلون و اوارم/ با فکرت  زنده میمونم تا وقتی که نفس دارم

تا وقتی که نبود تویک روز کاری بده دستم /بمون تا اخر دنیا بمونی تا تهش هستم

دنیارو بی تو نمیخوام یک لحظه /دنیا بی چشمات یک دروغ محضه

دنیارو بی تو نمیخوام یک لحظه دنیا/ بی چشمات یک دروغ محضه

| 16 شهريور 1389برچسب:رگ خواب,| 0:53 | مرتضی|

اینم متن اهنگ رگ خواب محسن یگانه که با تمام وجودم تقدیم میکنم به الهه عشقم مهتاب عزیز

رگ خواب این دل تو دست تو بوده/ ترک های قلبم شکست تو بوده

من و با یک لبخند به ابرا کشوندی/ بایک قطره اشکت به اتیش نشوندی

مدارا نکردی با دلواپسی/هام ندیده گرفتی غم بی کسی هام

با این ارزویی که بی تو محاله /یک شب خواب اروم فقط یک خیاله

چقدر حیف این عشق همینطور حدرشه /یکی از من و تو بره این دربه درشه بره این دربه در شه

باید سر کنم با این جای خالی /حالا تو نبودم بگو در چه حالی

مدارا نکردی با دلواپسی هام/ ندیده گرفتی غم بی کسی هام

با این ارزویی که بی تو محاله /یک شب خواب اروم فقط یک خیاله

 

| 16 شهريور 1389برچسب:رگ خواب,| 0:50 | مرتضی|

اینم متن اهنگ سکوت از البوم رگ خواب محسن یگانه البوم قشنگیه

روزای سخته نبودن با تو خلع امید رو تجربه کردم داغ دلم  که بی تو تازه میشد هم نفسم شد سایه سردم

تو رو میدیدم از اون ور ابرا که میخوای سر سری ازمن رد شی

اسمون رو بی تو خط خطی کردم چه جوری میتونی انقده بد شی چه جوری میتونی انقده بد شی

سکوت قلبت رو بشکن و برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره اخر قصه همین شه

سکوت قلبت رو بشکن و برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره اخر قصه همین شه

روزای سخته نبودن با تو دور نبودنت رو خط کشیدم تازه میفهمم که اشتباهم این بود که چهره عشقم رو غلط کشیدم

عشق تو دار و ندار دلم بود اومدی دار و ندارم رو بردی

بیا سکوتت رو بشکن و برگرد که هنوزم تو دل من نمردی که هنوزم تو دل من نمردی

سکوت قلبت رو بشکن و برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره اخر قصه همین شه

سکوت قلبت رو بشکن و برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره اخر قصه همین شه

عشق همیشگی من مهتاب

| 16 شهريور 1389برچسب:,| 0:25 | مرتضی|

سلام  دوستای خوبم میدونین من عاشق اهنگ فیلم الهه زیگوراتم اگه کاملش رو دیده باشی حتما این اهنگ رو شنیدین خیلی باحاله خود فیلم هم قشنگه مخصوصا با هنر نمایی شهاب حسینی ولی فیلم یک طرف اهنگ یک طرف

اینم متن اهنگ الهه زیگورات ولی  تا گوش نکنین متوجه نمیشین چه شاهکاریه اگه خواستین بگین تا اهنگ رو براتون بزارم هرچند سعی میکنم جای اهنگ وب بزارمش

یادت تو توی قلبم اومدی و پا گذاشتی گفتمت عاشقتم من یادته

اما رفتی و نموندی دل من رو تو سوزوندی عشق و اتیش دادی و رفتی یادته

به خدا دیگه تنهای تنها مثل تو شدم رسوای دنیا نمیخوام دیگه حتی یک لحظه ببینم تورو برو نبینم

به خدا دیگه تنهای تنها مثل تو شدم رسوای دنیا نمیخوام دیگه حتی یک لحظه ببینم تورو برو نبینم

یادت تو توی قلبم اومدی و پا گذاشتی گفتمت عاشقتم من یادته

اما رفتی و نموندی دل من رو تو سوزوندی عشق و اتیش دلدی و رفتی یادته

به خدا دیگه تنهای تنها مثل تو شدم رسوای دنیا نمیخوام دیگه حتی یک لحظه ببینم تورو برو نبینم

به خدا دیگه تنهای تنها مثل تو شدم رسوای دنیا نمیخوام دیگه حتی یک لحظه ببینم تورو برو نبینم

 

| 16 شهريور 1389برچسب:الهه زیگورات,| 0:16 | مرتضی|

به نام خدا

سلام به دوستای خوب و مهربون خودم که من و تنها نمیزارن امشب کمی زود تر اومدم چون کاری نداشتم گفتم بهترین کار نوشتن و اب کردن وب الهه عشقمه خوب امشب چندتا اب دارم که امیدوارم خوشتون بیاد و نظر بدین

دوست های خوبم یک گله داشتم اونم اینه که وقتی میاین من و قابل نمیدونین و نظر نمیدین امیدوارم یک ذره کم قابل بدونین و نظر بدین میدونم خسته میشین ولی منت بزارین ونظر بدین 

مر۳۰

التماس دعا

| 14 شهريور 1389برچسب:الهه عشق,| 22:23 | مرتضی|

به نام افریننده عشق و بالاترین مظهر عشق

دوستای خوبم الان داشتم وب گردی میکردم که تو ی یکی از وب ها مطلبی که تقریبا شبیه مطلب چند وقت بیش من با موضوع عشق وانواع عشق بود دیدم ولی خیلی کاملتر بد ندیدم مطلب رو برای شما به انوان یک بست بزارم البته باذکر منبع امیدوارم خوشتون بیاد و نظر یادتون نره

همه چیز در مورد عشق (  انواع عشق )

 عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است ، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن می‌تواند بسیار متنوع باشد و می‌تواند علایق بسیاری را شامل شود.

در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌بشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف دانست که فرد آنرا دریک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند: علاوه بر عشق رومانتیک که ملغمه‌ای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق افلاطونی ، عشق مذهبی ، عشق به خانواده را می‌توان متصورشد و درواقع این کلمه را می‌توان در مورد هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش مانند فعالیت‌های مختلف و انواع غذا به کار برد. «گراهام را دوست دارم».

انواع عشق

  • عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده‌است. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل می‌گیرد.
  • عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانم‌ها و عاشقان آنها به کار می‌رفت
  • عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات
  • عشق جنسی (eros) - میل جنسی نسبت به یک فرد
  • عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها
  • عشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمی‌شود
  • شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار می‌رود یعنی «دوستت دارم چون..»
  • عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده‌است.
  • عشق ظاهری - رابطه عاشقانه‌ای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولا کمتر راستین و واقعی است.
  • عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب
  • عشق رومانتیک ـ علاقه‌ای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است
  • عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.
  • عشق یک طرفه - مهرعاطفه‌ای که یک طرفه‌است
  • شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
  • عشق لحظه‌ای - عشقی که در لحظه‌ای که فرد برای اولین بار با فردی تماس می‌گیرد به وجود می‌آید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شده‌است وبه “ love at first sight ” معروف است.
  • عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق.
  • randidar.blogfa
| 14 شهريور 1389برچسب:عشق,| 0:33 | مرتضی|

زندگی اجبار نیست...

شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است

                                                   دلش از غصه حزین بود و غمین

حال من می گو یم

             زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست

 که نشد بال زدو پرواز کرد

                                                 زندگی اجبار نیست

         زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است

                             تو عبور خواهی کرد

  از همان پنجره ها

                                                        با همان بال و پر پروانه

        به همان زیبایی

                                 به همان آسانی

                                                              زندگی صندوقچه ی اصرار پرستو ها نیست

         زندگی آسان است

                                    بی نهایت باید شد تا آن را یا فت

            زندگی ساده تر از امواج است

                           پس بیا تا بپریم

                                                  وتا شبنم آرامش صبح

                                                               تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم

             تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم

| 13 شهريور 1389برچسب:زندگی,| 1:16 | مرتضی|

كاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم كرد
كاش می شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهیم كرد
كاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد
كاش می شد با نسیم شا مگاه برگ زرد یاس ها را رنگ كرد
كاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد
كاش می شد در سكوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید
بعد ، دست قطره ها یش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشید
كاش می شد مثل یك حس لطیف لابه لای آسمان پرنور شد
كاش می شد چا در شب را كشید از نقاب شوم ظلمت دور شد
كاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید
در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نا مهربانی را شنید


| 15 شهريور 1389برچسب:,| 1:59 | مرتضی|

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.


 


عشق در غالب دلها ، در شکلها و در رنگها تقریبا مشابهی ، تجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روحها ، برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی از ارتفاع و بعدی و طعم و عطری دارند ویژه خویش، می توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی است


 


عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها برآن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و خراج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش ،روز  روزگار را دستی نیست... دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.


 


عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و " دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.


| 28 مرداد 1389برچسب:,| 21:11 | مرتضی|

سلام دوستای خوبم دوتا سوال دارم اگه تونستین جواب بدین برام تو نظرات بیغام بزارید

حالا سوالم؟

میخوام بدونم چرا بعضی وقتا بعضی عشقا موندگاران حتی بعد رفتن عشقت؟

وبه نظر شما من باید بعد رفتن مهتاب(الهه عشق)بازم براش وفادار بمونم یا منم برم دنبال کار خودم؟

خواهشن جواب بدین شاید تو تصمیم های بعدیم موثر باشه که حتما هست

بازم ممنون بای

| 12 مرداد 1389برچسب:,| 20:53 | مرتضی|

بازم سلام یادم رفت اینو بگم میخواستم یک خسته نباشید به تمام دوستای کنکوریم بگم وبه اونایی که قبول شدن تبریک وکسایی هم که خدایی نکرده قبول نشدن بهشون بگم غصه نخورین چون ماکه رفتیم دانشگاه هیچ فرقی برامون نکرد با اونایی که نرفتن مگه بچه درس خون باشین درکل ناامید نشین چون سال بعد خیلی بهتر میشه به امید موفقیت همتون

 

| 10 مرداد 1389برچسب:,| 22:36 | مرتضی|

گفتم نرو پرپر میشم

 

گفتی: میخوام رها باشم

 

گفتم: آخه عاشق شدم

 

گفتی:میخوام تنها باشم

 

گفتم: دلم

 

گفتی: بسوز

 

گفتی: یه عمری باز هنوز

 

گفتم: پس عمرم چی میشه

 

گفتی: هدر شد شب و روز

 

گفتم: آخه داغون میشم

 

گفتی: به من خوش میگذره

 

گفتم: بیا چشمام تویی

 

گفتی: آخر کی میخره

 

گفتم: منو جنس میبینی؟

 

گفتی: آره بی قیمتی

 

گفتم: یه روز کسی بودم

 

با من نکن بی حرمتی

 

گفتم: صدام میمیره باز

 

گفتی: با درد بسوز بساز

 

گفتم : حالا که پیر شدم

 

گفتی: که از تو سیر شدم

 

گفتم: تمنا میکنم

 

گفتی: میخوام خردت کنم

 

گفتم: بیا بشکن تنو

 

گفتی: فراموش کن منو

 

| 17 تير 1389برچسب:,| 19:15 | مرتضی|

 

esiqeshm.blogfa.com

********.:.:.:.:.:.:.:راز هاي عشق.:.:.:.:.:.:.:********

راز عشق در تواضع است .

اين صفت به هيچ وجه نشانه تظاهر نيست.

بلكه نشان دهنده احساس و تفكري قوي است .

ميان دو نفري كه يكديگر را دوست دارند

تواضع مانند جويبار آرامي است كه چشمه محبت

آنها را تازه و با طراوت نگه ميدارد.

راز عشق در احترام مقابل است.

احساسات متغير اند اما احترام دو طرف ثابت مي ماند .

اگر عقايد شريك زندگي ات با عقايد تو متفاوت است

با احترام به نظراتش گوش كن.

احترام باعث مي شود كه او بتواند خودش باشد.

راز عشق در اين است كه

به يكديگر سخت نگيريد .

عشقي كه آزادانه هديه نشود اسارت است.

راز عشق در اين است كه

هر روز كاري كني كه شريك زندگي ات را

خوشحال كني

كاري مثل دادن هديه اي كوچك تحسين يا

لبخندي از روي محبت .

نگذار كه جويبار محبت از كمي باران بخشكد.

راز عشق در اين است كه

رابطه تان را مانند يك باغ با محبت تزيين كنيد .

بذر علاقه ها  و عقده هاي تازه رابكار كه زيبايي برويد .

ضمنا فراموش نكن كه باغ را بايد هرس كرد مبادا

غنچه هاي گل پوشيده از علف هاي هرز عادت شود .

براي اين كه عشق همواره با طراوت بماند نبايد به آن

مثل هنر خلاقانه نگاه كرد .

راز عشق در خوش مشربي است .

شوخي با ديگران را فراموش نكن در ضمن

مراقب شوخي هايت هم باش .

شوخي نا پسند نكن. شوخي بايد از روي حسن

نيت باشد نه نيشدار .

| 17 خرداد 1389برچسب:,| 11:1 | مرتضی|

این دگر من نیستم من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

آن لبانم بوسه گاه بوسه ات

خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم

ای خطوط پیکرت پیراهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم

شادیم یک دم بیالاید به غم

آه میخواهم که برخیزم ز جا

همچو ابری اشک ریزم های های

خورم آن روز که در صحنه شطرنج دلت

شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم.

| 17 خرداد 1389برچسب:,| 11:0 | مرتضی|

 

هنگام که گریه می دهد ساز


این دود سرشت ابر بر پشت


هنگام که نیل چشم دریا


ازخشم به روی میزند مشت


زان دیر سفر که رفت از من


غمزه زن و عشوه ساز داده


دارم به بهانه های مانوس


تصویری از او بر گشاده


لیکن چه گریستن چه طوفان؟


خاموشی شبی است هر چه تنهاست


مردی در راه میزند نی


و آواش فسرده بر می آید


تنهای دگر منم که چشمم


طوفان سرشک می گشاید


هنگام که گریه می دهد ساز


این دود سرشت ابر بر پشت


هنگام که نیل چشم دریا


از خشم به روی می زند مشت
...

| 17 خرداد 1389برچسب:,| 10:58 | مرتضی|

 

كشتن انسان را كجا باور كنم

صحبت از پژمردن يك برگ نيست

واي جنگل را بيابان ميكنند

دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان ميكنند

هيچ حيواني به حيواني نمي دارد روا

آنچه اين نامردان با جان انسان ميكنند

صحبت از پژمردن يك برگ نيست

فرض كن مرگ قناري در قفس هم مرگ نيست

فرض كن يك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض كن جنگل بيابان بود از روز نخست

در كويري سوت و كور

در ميان مردمي با اين مصيبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانيت است

 اسی قشم

| 17 خرداد 1389برچسب:,| 10:56 | مرتضی|

بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟
هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟
دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی
| 12 خرداد 1389برچسب:,| 19:19 | مرتضی|

كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را
شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران كه می بارد شما را تر كند
| 12 خرداد 1389برچسب:,| 19:19 | مرتضی|

اگه از من تو بپرسی رنگ عاشـقــی چه رنگه
من میگم رنگش سیـــاهه اما باز واسم قشنگه
تو همونی که میگفتی همیــشه پیشم می مونی
چرا قلبــمو شکستی
چرا از من گریــزونی
باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون
قطره های ســرد بارون
بــی تـو اما یه کویرم
تــو نباشی من می میرم
قطره قطره چکه چکه اشک آسمون می باره
گله دارم از خــداونـد اگه باز تو رو نیاره
گله دارم از خــداونـد اگه باز تو رو نیاره
| 12 خرداد 1389برچسب:,| 19:17 | مرتضی|

 یــــــادمــــــان باشد از امروزخــــــطايي نکنــــــيم

 گــــــر که درخويــــــش شــــــکستيم صــــــدايي نکنيــــــم

 پــــــر پروانــــــه شکســــــتن هنــــــر انســــــان نيــــــست

 گــــــر شکستـيــــــم زغفــــــلت مــــــــــــن و مــــــايي نکنيــــــم

يــــــادمــــــان باشــــــد اگــــــر شــــــا خــــــه گلــــــي را چيــــــديم

 وقت پــــــرپــــــر شدنش ســــــازو نوايــــــي نکنيــــــم

يــــــادمــــــان باشد اگــــــر خــــــاطــــــرمــــــان تنهــــــا مــــــانــــــد

طلــــــب عشــــــق، زهــــــر بــــــي ســــــرو پــــــايي نکنيــــــم

 

| 10 خرداد 1389برچسب:,| 19:6 | مرتضی|

 

 در سرزمینی بنام عشق رشته کوهی وجود دارد بنام:

{محبت}

و از این رشته کوه رودی می گذرد بنام:

                                                                  {صفا}                                                     

و این رود به آبراهی می ریزد بنام:

                                                                   {وفا}                                                     

و این آبراه به آبشاری می ریزدبنام:

                                                                  {عشق}                                                 

و در آخر،این آبشار به اقیانوسی می ریزد بنام:

                                                              ((وداع عشق))                                            

 

| 10 خرداد 1389برچسب:,| 19:3 | مرتضی|

 

يک پنجره براي ديدن

يک پنجره براي شنيــــــــــــــــــدن

يک پنجره که مثل حلقه ي چاهــــــــــــــــــــــــي

در انتهاي خود به قلب زمين مي رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز مي شود به سوي وسعت اين مهرباني مکرر آبي رنـــــــــــــــــــــــگ

يک پنجره که دست هاي کوچک تنهايــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي را

از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي کريــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار مي کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و مي شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشيد را به غربت گل هاي شمعداني مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

يک پنجره براي من کافيســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*

*

| 10 خرداد 1389برچسب:,| 19:1 | مرتضی|

دفتر عشـــق كه بسته شـد

ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم

خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون

به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود

بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  زدم

غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم

چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم

دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو

آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه

دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه

بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو

ازاون كه عاشقــــت بود

بشنو اين التماسرو

| 10 خرداد 1389برچسب:,| 18:59 | مرتضی|

  

دلتنگتم

و دیدار تو درمان من است

| 9 خرداد 1389برچسب:,| 20:36 | مرتضی|

کجا بــودي وقتي برات شکستـم             يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم

کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد            داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد

کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات            شبا نشستم به هواي چشمـــات

کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم            عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم            هــر چــي که باورت نميشه ديـدم

کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم            نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم

کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت           خون جاي گريه از چشام ميـريخت

کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد           امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم           سوختم و از غمت خاکستر شدم

خنده واسه هميشه از لبـام رفت

رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت 

| 9 خرداد 1389برچسب:,| 20:34 | مرتضی|

دوست دارم تا اخرين باقيمانده ی جانم تو را عاشق  كنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته

نفس كشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو امكان پذير است

همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم كافی است و قانع

كننده است كه زندگی زيباست

اگر روزی از ديار من سفر كنی با چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت جای

قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل باران ميكنم

             

| 9 خرداد 1389برچسب:,| 20:30 | مرتضی|

 

m

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد

| 9 خرداد 1389برچسب:,| 20:24 | مرتضی|

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وكيلم دلم بود و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام كرد پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم و من گفتم به تو بگويند: دوستت دارم
| 8 خرداد 1389برچسب:,| 20:13 | مرتضی|

Niki

sallam karet ghashange pishe manam bia www.koloche.loxblog.com www.nimkatkhis.blogfa.com [Web] – نوش آفرین

*•. .•* .•*..•*..*•. .•*..*•. . .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. . -´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•. ´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•. ´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•. #############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•. ###############´´###..•*..*•. .•*..*•. ############### ´###..•*..*•. .•*..*•.. ´##################.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´###############..•*..*•. .•*..*•. آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.• .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.

Diana

hi disko web in beautiful boys i am waiting for coming you bye مجتبی زهرایی سلام انشالله که به مهتاب عزیز می رسی. به قلب پاک و عاشقت تبریک می گم. به منم سر بزن

 ali

salam web ghashangi dari be man ham ye sar bezan va nazar bede

هدی

سلام دوست عزیز وبلاگ بسیار1000000زیبایی داری ارزومند ارزوهایت

نسرین

سلام دوست عزیز چه وب زیبا و رمانتیکی دارین تبریک میگم امیدوارم همیشه موفق باشین و به اونی که مرادتونه برسین

Niki

agha eival damet garm khosham omad mashallla be manam sar bezanhal dashti ina ro ham bebin www.nimkatkhis.blogfa.com www.azhirasir.blogfa.com www.kuloche.javanblog.com www.koloche.loxblog.com

Mehran

عالی بود

.::حميدآنلاين ::.

سلام عزيزم من به وبلاگ شما سرزدم وبلاگ باحالي داري. من تو را با نام عاشق لينك مي كنم

 

diana

سلام یه سری هم به اونور بازاری ها بزن به حجره من خوشحال میشم بای تا های

در بایان از دوست خوب وبلاگ نویس وخواهر گلم شادی جان به خاطر نظرات قشنگ و دلگرمی هاش بسیار تشکر می کنم ادزس وب شادی جان www.enriko.loxblog.com

ازهمه دوستانی که نظر دادن بسیار متشکرم امیدوارم بازم به ما سر بزنن ونظرات قشنگشون رو برای من بنویسن نظرات شما باعث بهتر شدن هرروزه این وب میشه باتشکر مدیر وب مرتضی

| 8 خرداد 1389برچسب:,| 20:19 | مرتضی|


شعر و متن 
عاشقانهsms-jok.royablog.ir


پشت تنهایی من که رسیدی ،

گوشهایت را بگیر !

اینجا سکوت ،

گوش تو را کر میکند

اما !

چشمهایت را باز کن

تا بتوانی لحظه لحظه ی اعدام ثانیه ها را نظاره کنی

هجوم سایه های خیال،

سرابهای بی وقفه ی عشق،

تک بوسه های سرد

و فریادهای عقیم جوانی

منظره ای به تو میدهد

که میتوانی تنهایی مرابه خوبی ترسیم کنی ...!

| 8 خرداد 1389برچسب:,| 9:56 | مرتضی|

 

شعر و متن عاشقانه sms-jok.ir


باز صدای تو،  تو گوشم منو می بره به رویا...

          میدونم جایی نداره ، حتی دستام توی دستات ...

          تو برام زندگی هستی، نفسام بی تو خستن....

          تو رو فریاد میزم باز، تا بدونی با تو هستم...

          تو بگو چشمای ،آخه بگو به کی داری زل می زنی؟؟

          می دونی دل اون جای دیگس، نمی خواد که حتی واسش حرف بزنی!!!

          هنوزم اسمتو هر روز رو لبهامه ، حتی عطره نفسات توی خاطرمه...

          چشای تو داره منو با خودش می بره، نمی خوام نه دیگه عشقه تو بسمه...

| 8 خرداد 1389برچسب:,| 9:54 | مرتضی|






 شعر و
 متن عاشقانه  sms-jok.royablog.ir


من می آیم..

        آرام...بی صدا...

                      قدم بر میدارم درون كوچه های دلتنگی ات.

 

تو در خوابی...

           عمیق فرو رفته ایی در رویای مهتابی ات.

 

از این من تا تو...

                             یك ترانه؛ یك رویا؛یك مهتاب فاصله است!

 

من می گذرم....

               شب را می برم.....

                                 تو بر می خیزی...

                                                  نگاه می كنی...

                                                           جای پایی برایت آشناست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

| 8 خرداد 1389برچسب:,| 10:7 | مرتضی|

تاريك
شاعر : استاد فريدون مشيري

 

چه جاي ماه ،

كه حتي شعاع فانوسي

درين سياهي جاويد كورسو نزند

به جز قدمهاي عابران ملول

صداي پاي كسي

سكوت مرتعش شهر را نمي شكند

***

به هيچ كوي و گذر

صداي خنده مستانه اي نمي پيچد

***

كجا رها كنم  اين بار غم كه بر دوش است ؟

چرا ميكده آفتاب خاموش است !

*****

| 7 خرداد 1389برچسب:,| 21:43 | مرتضی|

دروازه طلايي
شاعر : استاد فریدون مشیری

در كوره راه گمشده ي سنگلاخ عمر

مردي نفس زنان تن خود مي كشد به راه

خورشيد و ماه، روز و شب از چهره ي زمان

همچون دو ديده، خيره به اين مرد بي پناه

***

اي بس به سنگ آمده آن پاي پر ز داغ

اي بس به سرفتاده در آغوش سنگ ها

چاه گذشته، بسته بر او راه بازگشت

خو كرده با سكوت سياه درنگ ها

***

حيران نشسته در دل شب هاي بي سحر!

گريان دويده در پي فرداي بي اميد

كام از عطش گداخته آبش ز سر گذشت

عمرش به سر نيامده جانش به لب رسيد

***

سوسوزنان، ستاره ي كوري ز بام عشق

در آسمان بخت سياهش دميد و مرد

وين خسته را به ظلمت آن راه ناشناس

تنها به دست تيرگي جاودان سپرد

***

اين رهگذر منم، كه با همه عمر با اميد

رفتم به بام دهر برآيم، به صد غرور

اما چه سود زين همه كوشش كه دست مرگ

خوش مي كشد مرا به سراشيب تنگ گور

***

اي رهنورد خسته، چه نالي ز سرنوشت؟

ديگر تو را به منزل راحت رسانده است

دروازه طلايي آن را نگاه كن!

تا شهر مرگ، راه درازي نمانده است

*****

| 7 خرداد 1389برچسب:,| 21:15 | مرتضی|

...نمي خواهم به جز من دوستدار ديگري باشي
براي لحظه اي حتي به فکر ديگري باشي
نمي خواهم کسي نامش به لب هاي تو بنشيند
نمي خواهم صفاي خنده ات را ديگري بيند
نمي خواهم کسي يادت شود در پهنه ي هستي
نمي خواهم به غير از من بگيرد دست تو دستي
نمي خواهم کسي جز من به يار من سخن گويد
اگر چه قاصد من باشد و پيغام من گويد
نمي خواهم که نقش چهره ات بر خاطري ماند
خيال ديگري بنياد عشق ما بر اندازد

| 6 خرداد 1389برچسب:,| 11:9 | مرتضی|

در خواب ناز بودم شبی   

 

                دیدم کسی در میزند

                          در را گشودم روی او

                                     دیدم غم است در میزند

   ای دوستان بی وفا

             از غم بیاموزید وفا.....

                       غم با همه بیگانگی

                                   هر شب به من سر میزند

| 6 خرداد 1389برچسب:,| 11:5 | مرتضی|

 

من مرده‌ام ، نشان كه زمان ايستاده است

                                                             و قلب من كه از ضربان ايستاده است

مانيتور كنار جسد را نگاه كن

                                                              يك خط سبز از نوسان ايستاده است

چون لخته‌يی حقير نشان غمی بزرگ

                                                            در پيچ و تاب يك شريان ايستاده است

من روی تخت نيست ، من اين‌جاست زير سقف

                                                           چيزی شبيه روح و روان ايستاده است

شايد هنوز من بشود زنده‌گی كنم

                                                                روحم هنوز دل‌نگران ايستاده است

اورژانس كو؟ اتاق عمل كو؟ پزشك كو؟

                                                         لعنت به بخت من كه زبان ايستاده است

اصلا نيامدند ببينند مرده‌ام

                                                                شوك الكتريكی‌شان ايستاده است

فرياد می‌زنم و به جايی نمی‌رسد

                                                                فريادهام توی دهان ايستاده است

اشك كسی به خاطر من در نيامده

                                                        جز اين سِرُم كه چكه‌كنان ايستاده است

شايد برای زل زدن‌ام گريه می‌كند

                                                        چون چشم‌هام در هيجان ايستاده است

ای وای دير شد بدن‌ام سرد روی تخت

                                                          تا سردخانه يك دو خزان ايستاده است

آقای روح! رسمی شد دادگاه‌تان

                                                                 حالا نكير و منكرتان ايستاده است

آقای روح! وقت خداحافظي رسيد

                                                        دست جسد به جای تكان ايستاده است

 

مرگ‌ام به رنگ دفتر شعرم غريب بود

                                                         راوی قلم به دست زمان ايستاده است:

يك روز زاده شد و حدودی غزل سرود

                                                         يادش هميشه در دل‌مان ايستاده است

يك اتفاق ساده و معمولی‌ست اين

                                                         يك قلب خسته از ضربان ايستاده است

 

| 6 خرداد 1389برچسب:,| 11:7 | مرتضی|

 

 ديدي اونم رفت

 

اين روزها به لحظه اي رسيده ام که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهايم مي خواهم که يادت را از ذهن من بشويد... يادت را بشويد تا ديگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...

من تمام فرياد ها را بر سر خود مي کشم چرا مي دانستم که در اين وادي ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشيده اند اما با اين همه تمام بدبيني ها و نفرتها را به تاريک خانه دل سپردم

و در گذرگاهت سرودي ديگر گونه اغاز کردم و تو... چه بي رحمانه اولين تپش هاي عاشقانه قلب مرا در هم کوبيدي ...

تمام غرور و محبت مرا چه ارزان به خود خواهيت فروختي ، اولين مهمان تنهايي هايم بودي...
روزي را که قايقي ساختيم و آنرا از از ساحل سرد سکوت به درياي حوادث رهسپارکرديم دستانم از پارو زدن خسته بود ... دلم گرفته بود...

زخم دستهايم را مرهم شدي و شدي پاروزن قايق تنهايي هايم... به تو تکيه کردم...
هيچ گاه از زخمهاي روحم چيزي نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفي کردم ...
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمي کني بر زخمهاي دلم اما لياقتش را نداشتم....

مدتها بود که به راه هاي رفته... به گذشته هاي دور خيره شده بودي ...من تک و تنها پارو مي زدم و دستهايم از فرط رنج و درد به خون اغشته بود... تحمل کردم ... هيچ نگفتم چون زندگي به من اموخته بود صبورانه بايد جنگيد ...

به من اموخته بود که در سرزميني که تنها اشک ها يخ نبسته اند بايد زندگي کرد...
اما امروز دريافتم که حجمي که در قايق من نشسته بود جز مشتي هيچ چيز ديگري نبود...
و اي کاش زود تر قايقم را سبکتر کرده بودم...

با اين همه... بهترينم دوستت دارم ... هرگز فراموشت نمي کنم...

هيچ کس اين چنين سحر اميز نمي توانست مرا ببرد آنجايي که مردمانش به هيچ دل مي بندند با هيچ زندگي مي کنند به هيچ اعتقاد دارند و با هيچ مي ميرند!

| 28 ارديبهشت 1389برچسب:,| 0:55 | مرتضی|

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

De$ign:khanoomi